در تربیت کودک خود موفق باشیم
پدران و مادران توانا و موفق كسانی هستند كه دانایی های لازم و ضروری را كسب می كنند و به نیكی می دانند كه گلها مشكلی ندارند بلكه باغبانها اشكال دارند.
برای این منظور باید به شناخت نیازهای همهجانبه كودك پرداخت و هرکدام را بهنوعی در برنامه آموزشی و تربیتی كودك مدنظر قرار داد. پدران و مادران توانا و موفق كسانی هستند كه داناییهای لازم و ضروری را كسب میکنند و به نیكی میدانند كه گلها مشكلی ندارند بلكه باغبانها اشكال دارند.
تربیت فرزندان بهخصوص در سنین کودکی اهمیت ویژهای دارد.
در این سنین والدین اولین و در دسترسترین الگوی عملی کودک هستند و بیشتر از گفتار، رفتار آنها، برای کودک الگوست. والدین باید بستر تربیت صحیح کودک را فراهم سازند تا او ضمن حرفشنوی از والدین ، مستقل، خلاق و با اعتماد به نفس پرورش یابد.
در این مطلب سعی میشود برخی از مهمترین اصول تعلیم و تربیت و برقراری رابطه با كودك و نوجوان در اختیار پدر و مادرهای عزیز قرار گیرد. امید است كه این مطالب راهی باشد برای شیوههای صحیح برقراری رابطه با فرزندانمان و پرورش فرزندانی سالم و توانا و بنابراین رشد جامعه سالم...
تربیت کودک از بدو تولد و حتی قبل از آن شروع میشود و بااینکه والدین این نکته را میدانند هرگز تصور نمیکنند که رفتارهای بهظاهر کماهمیت و جزئی آنها چه تأثیر شگرفی روی شخصیت آینده کودکان میگذارد. جلب اعتماد کودک و نوجوان یکی از موضوعاتی است که نباید والدین از آن غفلت کنند اگر کودک به والدین خود اعتماد داشته باشد احساس امنیت خواهد کرد.احساس امنیت نیز زمینه شکوفایی استعدادهای کودک و نوجوان را فراهم میکند.
دکتر رضا مهدوی، روانپزشک، میگوید: یکی از اصلیترین کلیدهای تربیتی کودکان جلب اعتماد است. برخلاف تصور بسیاری از والدین جلب اعتماد کودک نتیجه فرآیند پیچیده و زمان بری نیست بلکه با پاسخگویی به نیازها و درک احساسات و خواستههای کودک محقق میشود.
والدین از همان روزهای آغازین زندگی حس اعتماد را در وجود کودک میپرورانند، کودکی که بتواند در سایه محبت و توجه بهموقع والدین، احساس امنیت و آرامش کند، در بزرگسالی میتواند به محیط پیرامون خود اعتماد داشته باشد، بهراحتی به دیگر افراد اعتماد کند و روابط تثبیتشده و پایداری با دیگران برقرار سازد. کودک در دوران شیرخوارگی نیازمند توجه کامل و وافی مادر است تا اعتماد و سپس احساس امنیت کند. زمینه اصلی اعتماد کودک در یک سال اول زندگی فراهم میشود.
کودک همچنین در مراحل رشد و تکامل خود و پس از کسب امنیت و احساس آرامش در فضای پیرامون خود، اولین تلاشها را برای کسب استقلال از سنین 1.5 تا 2 سالگی آغاز میکند.
یکی از اولین نشانههای این استقلال تلاش برای غذا خوردن بهتنهایی است. بسیاری از والدین هرگز کودک را با ظرف غذایش تنها نمیگذارند و دائم میخواهند به او در خوردن غذا کمک کنند. در صورتی که کودک نیاز دارد بهتنهایی غذا خوردن را تجربه کند و این کار به او احساس عزتنفس و استقلال میدهد. البته والدین باید از دور مراقب و نظارهگر کودک باشند و وسایلی را در اختیار کودک قرار دهند که برایش خطری نداشته باشد.
دکتر مهدوی با اشاره به این که پرورش ابتکار و خلاقیت از حدود 3 تا 5 سالگی آغاز میشود، تصریح میکند: اگر والدین در این مرحله اجازه ابتکار به کودک خود ندهند یا به سبب رفتارها و حرکات غیرقابلپیشبینی وی باحالت تهاجمی برخورد کنند، به کودک احساس گناه دست میدهد. وی از یکسو دوست دارد در کارهایش ابتکار داشته باشد و از سویی نمیخواهد در اثر رفتارها و حرکاتش احساس گناه کند.
تصور کنید پسر 4 سالهای با صرف وقت و دقت فراوان کاردستی درست میکند و پس از نشان دادن آن به مادر با سرزنش مادر مواجه میشود که «همهجا را کثیف کردی، لباست را کثیف کردی و...» چنین کودکی احساس شرم و گناه میکند و در بزرگسالی همواره در مقابل دیگران احساس خجالت میکند و میپندارد شایسته سرزنش دیگران است. او همچنین عزتنفس خود را از دست میدهد و ممکن است احساس بیکفایتی، گناهکاری، بیلیاقتی و بیارزشی پیدا کند. چنین کودکی در دوران مدرسه پشتکار و همت کافی برای درس خواندن و تحصیل ندارد زیرا تصور میکند هر کاری انجام بدهد بینتیجه است و مستحق سرزنش خواهد بود.
کودک طی سالهای اولیه زندگی،موجودیت خود را به رسمیت میشناسد و طی مراحل رشد و تکامل به برداشت کاملتری از شخصیت خود میرسد. اما اوج هویت خواهی از سنین 11 سالگی تا دوران بلوغ رخ میدهد زمانی که وی درباره شغل آیندهاش، علایق شخصی و نگرش به زندگی تصمیم میگیرد و با والدین بر سر انتخابها یا عقایدش جدل میکند. در رویارویی با نوجوان در این مرحله احترام والدین به دیدگاههای وی اصل اساسی است.اگر خواستههای نوجوان در این مرحله از سوی والدین درک نشود، ممکن است وی با قرار گرفتن در گروه همسالان بزهکار، مسیرهای خطرناکی را طی کند.
تعامل با نوجوان در این دوره حساس زندگی کار بسیار دشواری است که نیاز به مهارت دارد. ازآنجاکه نسل امروز بیشتر به اعمال والدین تا گفتار آنها توجه میکنند، والدین نباید حرفی بزنند که نمیتوانند به آن عمل کنند. عباسعلی شاملی روانشناس با بیان این مطلب به خبرگزاری مهر میگوید: امروزه اثبات شده است که والدین، مربیان و معلمانی موفق هستند که بچهها بتوانند به آنها اعتماد کنند. لازمه اعتمادسازی نوجوان درک همدلانه، احترام به شخصیت آنان احترام به انتخابها و دیدگاههای وی است. اگر میخواهید نوجوان لجبازی نکند، گاهی لازم است اشتباهش را حتی اگر بزرگ بود به روی وی نیاورید. در برخورد با وی نباید او را محکوم کنید و دست روی نقاط ضعفش بگذارید.
وی همچنین آبرو ریختن و شکستن غرور نوجوان را از بدترین رفتارهای والدین برمیشمرد و تصریح میکند: حذف یک رفتار نادرست، با این روشها جواب نمیدهد ما با شکستن غرور نوجوان در واقع توانمندیهایش را دستکم میگیریم و از او موجودی ناتوان خواهیم ساخت.در مجموع باید دانست رفتار نوجوان یا بزرگسال ، انعکاسی از رفتارهای والدین با وی در دوران کودکی است. از سوی دیگر خود والدین باید رفتارها و حرکات خود را به طور مرتب اصلاح کنند تا در تربیت کودکان موفقتر عمل کنند. والدین باید فرصت شکوفایی اندیشه و مسئولیت انجام کار را به فرزندانشان بدهند و در هنگام لزوم مشاوره و راهنمایی را از آنها دریغ نکنند. در غیر این صورت آنها نمیتوانند از پس مشکلات زندگی برآیند و همیشه کمک میطلبند.باید دانست که در رابطه والد و فرزندی، فرزندان گاهی معلم ما میشوند زیرا میتوانند کاستیها و ضعفهای ما را آشکار کنند. والدین در برخورد احساسی با فرزند، در واقع ضعف خود را نشان میدهند و درگیری هیجانی و احساسیشان را به نوجوان هم منتقل میکنند. چنین نوجوانی در آینده نمیتواند رابطه منطقی و دوسویهای را با دیگران برقرار کند.
(منبع تبیان)
1397/04/02 1019
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر