درس شانزدهم ـ ارزش تفکر
«مهمترين رويدادهاي يك دوره، همان بهترين افكار آن دوره هستند. اين طبيعتِ انديشه است كه راه خود را به سویي باز ميكند که باعث تحقق آن اندیشه شود.» باوی
حركات ارتعاشي سيارات، تحت نفوذ قانون تناوبي هستند. هر چيزي كه حيات دارد داراي دورههاي تولد، رشد، بلوغ و كهولت است و قانوني به نام قانون هفت هفتي بر اين دورهها حاكم است.
قانون هفت هفتي را در تعداد روزهاي هفته، دورههاي تناوبي ماه، هارموني اصوات، نور، گرما، الكتريسيته، مغناطيس و ساختارهاي اتمي مشاهده ميكنيم. قانوني كه زندگي افراد و اقوام را در برميگيرد و شامل فعاليتهاي دنياي تجارت نيز ميشود.
زندگي يعني رشد و رشد يعني تغيير و هر دورۀ هفت ساله ما را وارد يك چرخۀ جديد ميكند. نخستين دورۀ هفت ساله، دورۀ طفوليت است. دورۀ هفت سالۀ بعد، دوران كودكي است كه آغازي براي مسئوليتهاي فردي است. دورۀ هفت سالۀ بعد دورۀ نوجواني و خامي است. دورۀ چهارم، هنگام دستيابي به رشد كامل است. دورۀ پنجم، دورۀ سازندگي است، يعني هنگامي كه فرد شروع به كسب دارايي و تملك ميكند و خانه و خانوادهاي براي خود دست و پا ميكند.
دورۀ بعد يعني از 42-35 سالگي دورۀ بازگشت و تغيير است و اين دوره يك دوره بازسازي، انطباق و استراحت را به دنبال دارد، همچنانكه براي يك دورۀ هفت سالۀ ديگر و آغاز دهۀ پنجاه، آمادگي حاصل ميشود.
كساني كه با اين چرخهها آشنايي دارند، وقتي به ظاهر اشتباهي رخ ميدهد، آشفته و مضطرب نميشوند، بلكه ميتوانند از اصولي كه در اين درسها، ارائه شده استفاده كنند و كاملاً اطمينان داشته باشند كه يك قانون برتر، همواره تمام قوانين ديگر را تحت كنترل دارد.
ما ميتوانيم با ادراك قوانين روحاني و استفادۀ آگاهانه از اين قوانين، هر مشكل ظاهري را به شرايطي سودمند، براي خود تبديل كنيم.
1- ثروت، با كار به دست ميآيد. سرمايه علت توليد ثروت نيست، بلكه خود يك معلول است؛ ثروت، خادم ماست نه ارباب ما؛ ثروت وسيله است نه هدف.
2- رايجترين تعريف ثروت كه مورد توافق همه نيز هست اين است كه ثروت به معناي تمام چيزهاي مفيد و خوشايندي است كه ارزش مبادله دارند. اين ارزش تبادلي، مهمترين ويژگي ثروت است.
3- هنگامي كه شادي فردي را كه با ثروت شخصي چيزي ميخرد، بررسي ميكنيم، به اين نتيجه ميرسيم كه فايدۀ واقعي ثروت، در استفاده از خود آن نيست، بلكه اين فايده با معاوضه و مبادلۀ آن حاصل ميشود.
4- اين ارزش تبادلي، ثروت را به وسيلهاي براي دستيابي به چيزهايي تبديل ميكند كه ارزش واقعي دارند، چيزهايي كه با آنها ميتوانيم آرمانهاي خود را محقق كنيم.
5- هرگز نبايد ثروت را به عنوان يك هدف در نظر گرفت، بلكه بايد آن را فقط وسيلهاي براي دستيابي به يك هدف، قلمداد كرد.
موفقيت در گروي آرماني است كه از ثروتاندوزي والاتر است. فردي كه در آرزوي يك چنين موفقيتي است بايد آرماني براي خود در نظر بگيرد كه تمايل داشته باشد براي آن مبارزه كند.
6- با داشتن چنين آرماني در ذهن، ميتوان راهها و ابزارهاي لازم را فراهم كرد و سرانجام نيز همين اتفاق خواهد افتاد، اما نبايد اشتباه كرد، نبايد وسيله را جايگزين هدف كرد، بايد هدفي ثابت و معين و يك آرمان داشته باشيم.
7- پرنتيس مالفورد ميگويد: «انسان موفق، فردي است كه از برترين ادراك روحاني برخوردار است و هر آيندۀ استثنايي از يك قدرت برتر و كاملاً روحاني، سرچشمه ميگيرد.» متأسفانه افرادي هم هستند كه از شناسايي اين قدرت، سر باز ميزنند. آنها فراموش ميكنند كه مادر اندرو كارنگي بعد از مهاجرت به آمريكا ناچار بود براي تأمين زندگي خانواده، كار كند و پدر هاريمن، كشيش فقيري بود كه ساليانه، فقط 200 دلار درآمد داشت و سرتامس ليپتون كار خود را تنها با 25 سنت، شروع كرد. اين افراد قدرت متفاوتي نداشتهاند كه بر آن تكيه كنند، اما قدرتهای خود را هم انكار نكردند.
8- قدرت خلاقيت، كاملاً در گرو قدرت روحاني است و سه مرحله براي انجام اين كار وجود دارد: آرمانسازي، تجسم (تصويرسازي) و تحقق. تمام رهبران صنايع جهان، تنها به اين قدرت متكي هستند.
هنري. ام فلاگلر ميلياردر شرکت نفت استاندارد در مقالهاي در مجلۀ اوري بادي تصديق ميكند كه راز موفقيت او، قدرت مشاهدۀ كامل چيزها بوده است. گفتگوي ذيل كه با يك خبرنگار، صورت گرفته نشاندهندۀ قدرت او در آرمانسازي، تمركز و تجسم است؛ يعني مجموعۀ قدرتهاي روحاني.
9- «آيا شما واقعاً همه چيز را براي خود مجسم ميكنيد؟ منظورم اين است كه واقعاً اين كار را انجام داديد يا اصلاً ميتوانستيد اين كار را انجام دهيد كه چشمهايتان را ببنديد و خطوط راهآهن را ببينيد؟ و قطارهاي در حال عبور را؟ و صداي سوت قطار را بشنويد؟ آيا تجسم شما تا اين حد پيش رفته بود؟»
- بله
- چقدر واضح؟
- كاملاً واضح.
10- به اين طريق، تصويري از اين قانون خواهيم داشت و ميتوانيم علت و معلول را ببينيم و درمييابيم كه همواره فكر، مقدم بر عمل و عامل تعيينكنندۀ نوع عمل است.
اگر كمي عاقل باشيم، اين واقعيت عظيم را درك ميكنيم كه هيچ شرايطي نميتواند به طور تصادفي و لحظهاي پديدار شود و تجربيات و رويدادهاي زندگي هر فرد، محصول يك زنجيرۀ منظم و هماهنگ است.
11- يك تاجر موفق، اغلب چيزي فراتر از يك آرمانگرا نيست كه همواره براي دستيابي به استانداردهاي برتر و برتر، تلاش ميكند. نيروهاي ظريف انديشه كه در حالات روزانۀ ما منعكس ميشوند، زندگي ما را ميآفرينند.
12- انديشه، مادۀ شكلپذيري است كه با آن تصوير مفاهيم مترقي زندگي خود را خلق و با استفاده از اين تصوير، تحقق آنها را تضمين ميكنيم. درست مثل تمام موارد مشابه، شرط اساسي دستيابي به يك چيز، برخورداري از قدرت شناخت آن چيز و استفادۀ صحيح از آن محسوب ميشود.
13- اما ثروت بادآورده، مقدمهاي است براي سرافكندگي و ناكامي، چرا كه ما نميتوانيم چيزي را كه شايستگي آن را نداشتهايم و يا چيزي را كه خود به دستش نياوردهايم، براي هميشه حفظ كنيم.
14- شرايطي كه در جهان بيرون با آنها برخورد ميكنيم، منطبق با شرايطي است كه در جهان درون ايجاد كردهايم و اين شرايط، محصول قانون جاذبه است. در اين صورت چطور ميتوانيم آنچه را به جهان درون ما وارد ميشود، تعيين كنيم؟
15- هر چيزي كه از طريق حواس و يا ذهن عيني وارد ذهن ميشود، بر روي آن تأثير ميگذارد و تصويري ذهني ايجاد ميكند كه اين تصوير، به الگوي انرژيهاي خلاق، تبديل ميشود.
اين تجربيات، تا حدود زيادي محصول محيط، احتمالات، تفكرات گذشته و افكار منفي هستند و بايد قبل از ورود به ذهن ما، به دقت مورد بررسي قرار گيرند. از سوي ديگر ما ميتوانيم تصاوير ذهني خود را از طريق فرايندهاي دروني تفكر خود و بدون توجه به شرايط خارجي و محيطي كه در آن هستيم، شكل دهيم. با تقويت اين قدرت است كه ميتوانيم بر تقدير، جسم، ذهن و روح خود مسلط شويم.
16- با تقويت اين قدرت است كه ميتوانيم تقدير خود را از دستان بخت بيرون بكشيم و آگاهانه تجربياتي را كه ميخواهيم براي خود خلق كنيم، چرا كه وقتي آگاهانه شرايطي را مجسم ميكنيم، آن شرايط، سرانجام در زندگي ما تجلي خواهد يافت. بنابراين واضح است كه در تحليل نهايي، تنها علت اصلي در زندگي ما، تفكر است.
17- بنابراين، كنترل فكر به منزلۀ كنترل شرايط، موقعيتها، محيط و تقدير است.
18- حال، چطور بايد فكر را كنترل كرد، روش كار چگونه است؟ تفكر، يعني خلق يك فكر، اما نتيجۀ يك فكر به شكل، كيفيت و شور و هيجان آن بستگي دارد.
19- شكل فكر، به تصاوير ذهنياي بستگي دارد كه از آن ساطع ميشود و به عمق تصوير و به غلبة آن فكر و به وضوح تصور و جسارتي كه در تصوير ذهني خلق شده وجود دارد، وابسته است.
20- كيفيت فكر به جوهر فكر بستگي دارد كه آن هم به مصالحي بستگي دارد كه ذهن از آنها تشكيل شده؛ اگر اين مصالح از افكاري چون افكار قدرت، شهامت و قاطعيت، تشكيل شده باشند، فكر نيز، همين كيفيت را منعكس خواهد كرد.
21- و بالاخره شور و هيجان فكر به احساسي بستگي دارد كه فكر از آن تغذيه ميشود. اگر فكر سازنده باشد، شور و هيجان خواهد داشت، حيات خواهد داشت و رشد خواهد كرد، بسط و توسعه مييابد، خلاقيت خواهد داشت و آنچه را براي رشد كامل به آن نياز دارد، به سوي خود جذب ميكند.
22- فكر مخرب، جوانۀ نابودي خود را در خود دارد و محكوم به مرگ خواهد بود. اما اين مرگ، به طور تدريجي و مرحلهاي با ناخوشي، بيماري و هر نوع ناسازگاري ديگر، اتفاق ميافتد.
23- اين همان چيزي است كه آن را بد و اهريمني ميدانيم به نحوي كه وقتي خود باعث اين رخدادها ميشويم، افرادي علاقهمندند اين مشكلات را به يك موجود برتر، نسبت دهند. اما اين موجود تنها ذهن خنثي است.
24- ذهني كه نه خوب است و نه بد، فقط هست.
25- توانايي ما براي تفكيك و شكلدهي به اين ذهن، توانايي آشكارسازي خوب و بد است.
26- پس خوب و بد، موجوديت ندارند و تنها كلماتي هستند كه ما از آنها براي اشاره به نتايج اعمال خود، استفاده ميكنيم، اعمالي كه خود محصول نوع تفكر ما هستند.
27- اگر فكر ما سازنده و هماهنگ باشد، ما آشكاركنندۀ خوبي خواهيم بود و اگر مخرب و ناسازگار باشد، بدي را ظاهر خواهيم ساخت.
28- اگر مايليد محيطي متفاوت را مجسم كنيد، روش كار ساده است؛ هدف خود را آنقدر در ذهن حفظ كنيد كه تصوير شما به واقعيت بدل شود. نيازي نيست كه به افراد، مكانها يا اشياء فكر كنيد، زيرا اين چيزها جايي در قلمرو مطلق ندارند. محيطي كه شما آرزو داريد، تمام چيزهاي ضروري را خواهد داشت؛ انسانها و اشياء مناسب، در زمان و مكان مناسب، ظهور خواهند كرد.
29- گاهي اوقات، معلوم نيست كه چطور ميتوان شخصيت، تواناييها، پيشرفتها، موفقيتها، محيط و تقدير را با قدرت تصويرسازي و تجسم كنترل كرد، اما اين يك واقعيت كاملاً علمي است.
30- آنچه به آن فكر ميكنيم، كيفيت ذهن را تعيين ميكند وكيفيت ذهن هم به نوبۀ خود، توانايي و ظرفيت ذهني ما را تعيين ميكند و به سادگي درخواهيد يافت كه بهبود تواناييهاي ما، طبیعتاً افزايش موفقيتها و كنترل بيشتر بر شرايط را به همراه خواهد داشت.
31- از اين گذشته خواهيم ديد كه اين قوانين طبيعي، به شيوهاي كاملاً طبيعي و هماهنگ، عمل ميكنند و همة وقايع، وقايعي معقول و صحيح به نظر خواهند رسيد. اگر به دنبال شاهدي براي اين واقعيت هستيد، تنها كافي است كه نتايج تلاش خود را با زندگي خود؛ هنگامي كه تحت تأثير آرمانهاي بزرگ بودهاید با هنگامي كه انگيزههاي خودخواهانه و پنهان در ذهن داشتهايد، مقايسه كنيد، ديگر به شاهدي احتياج نخواهيد داشت.
32- اگر ميخواهيد باعث تحقق هر آرزويي شويد، با تجسم آگاهانۀ آن آرزو يك تصوير ذهني از آن موفقيت در ذهن خود خلق كنيد. به اين طريق موفقيت را به سوي خود جلب ميكنيد و آن را به شيوهاي علمي در زندگي خود، محقق خواهيد ساخت.
33- ما تنها چيزهايي را ميتوانيم ببينيم كه هم اكنون در دنياي عيني وجود دارند، اما آنچه در دنياي روحاني به عنوان چيزي كه در حال حاضر وجود دارد، مجسم ميكنيم، نشانهاي عظيم است از آنچه روزي در جهان عيني آشكار خواهد شد، به شرط آنكه به آرمان خود ايمان داشته باشيم. دليل اين واقعيت، چندان پيچيده نيست. تجسم، نوعي تخيل است و اين شيوۀ تفكر، تاثيراتي روي ذهن ميگذارد كه اين تأثيرات نيز آرمانها و مفاهيم را شكل ميدهند؛ مفاهيم و آرمانهايي كه نقشهاي را پديد ميآورند كه استاد معمار، در آينده، بناي خود را از روي آنها خواهد ساخت.
34- روانشناسان به اين نتيجه رسيدهاند كه تنها يك حس وجود دارد و آن هم خود احساس است و ساير حسها، شكل تغيير يافتهاي از همان يك حس هستند. اين مطلب بايد درست باشد، ما ميدانيم كه چرا احساس سرچشمۀ واقعي قدرت است و چرا هيجانات به اين سادگي بر عقل غلبه ميكنند و اگر به دنبال نتيجه هستيم، چرا بايد به فكر خود، احساس تزريق كنيم. زیرا تركيب فكر و احساس، تركيبي مقاومتناپذير است.
35- مسلم است كه تجسم بايد به طور ارادي هدايت شود. ما دقيقاً چيزي را مجسم ميكنيم كه ميخواهيم. بايد مراقب باشيم و اجازه ندهيم كه كنترل تخيل از دستمان خارج شود. تخيل، يك خادم خوب است ولي ارباب ضعيفي است و اگر كنترل نشود، به سادگي ميتواند ما را به سوي هر نوع فكري سوق دهد و نتايجي به بار بياورد كه هيچ رنگ و بويي از واقعيت نداشته باشند. همواره اين احتمال هست كه هر نوع عقيدۀ به ظاهر موجه را، بدون هر گونه بررسي تحليلي بپذيریم و نتيجۀ اجتنابناپذير این کار، آشفتگي ذهني است.
36- بنابراين تنها بايد تصاوير ذهنياي ايجاد كنيم كه به عنوان تصاوير علمي و مناسب، شناخته شدهاند. هر عقيدهاي را مورد بررسي دقيق قرار دهيد و عقيدهاي را كه از دقت علمي برخوردار نيست، نپذيريد. هنگامي كه به اين شيوه عمل ميكنيد، تلاش چنداني نخواهيد داشت اما ميتوانيد به آنچه ميدانيد، عمل كنيد و موفقيت، تلاش شما را ثمر خواهد بخشيد. اين همان چيزي است كه تاجران نام آن را دورانديشي گذاشتهاند، كه تا حدود زيادي مشابه بينش است و يكي از بزرگترين رازهاي موفقيت در تمام كارهاي مهم است.
37- براي تمرين اين درس، سعي كنيد اين واقعيت مهم را درك كنيد كه هماهنگي و شادي، حالاتي از آگاهي هستند كه به تملك چيزها وابسته نيستند. تمام چيزها حكم معلول را دارند و نتيجۀ حالت ذهني صحيح هستند. از اين رو اگر به دنبال هر نوع مالكيت مادي هستيم، مهمترين دغدغه بايد دستيابي به حالت ذهنياي باشد كه ما را به نتيجۀ مطلوب، خواهد رساند. اين حالت ذهني از طريق درك ماهيت روحاني خود و يگانگي با ذهن جهاني كه جوهر همه چيز است، حاصل ميشود.
با درك اين موضوع تمام چيزهايي را كه براي شادي كامل به آنها نياز داريم، به دست خواهيم آورد و اين همان شيوۀ تفكر علمي و صحيح است. هنگامي كه توانستيم اين حالت ذهني را ايجاد كنيم، تحقق آرزوها، به عنوان واقعيتي كه هم اكنون از آن ماست، نسبتاً ساده خواهد شد. هرگاه بتوانيم اين كار را انجام دهيم، به واقعيتي ميرسيم كه ما را از هر نوع كمبود و محدوديت رهايي ميبخشد.
«ممكن است، انسان بتواند يك ستاره خلق كند و بعد آن را در مداري به گردش درآورد اما با اين حال، هنوز هم كار چندان برجستهاي در برابر خداوند انجام نداده است، خداوندي كه اين امكان را به گوي زرين فكر داده تا در تمام نسلهاي دوران، حركت و چرخش داشته باشد.»
اچ. دابليو. بيچر
1398/06/24 971
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر