درس هجدهم ـ قانون جاذبه
«تمام افكاري كه در سر دارم، آمادگي آن را دارند كه به سرعت به قدرت بدل شوند و ابزارهايي عظيم بسازند.» امرسون
براي دستيابي به رشد، لازم است آنچه را براي رشد ضروري است به دست بياوريم. اين كار، از طريق قانون جاذبه عملي ميشود. اين قانون، تنها ابزاري است كه با استفاده از آن، فرد از كل جهاني، متمايز ميشود. يك لحظه فكر كنيد كه اگر يك مرد داراي هيچيك از نقشهاي همسر، پدر و يا برادر نباشد و يا نقشي در عالم اجتماع، اقتصاد، سياست يا مذهب نداشته باشد چه خواهد شد؟
از او چه خواهد ماند؟ آنچه از او ميماند چيزي جز يك خودِ نظري محض، نخواهد بود. بنابراين او تنها هنگامي وجود مييابد كه با كل، ساير انسانها و با جامعۀ خود، در ارتباط باشد و همين رابطه است كه محيط پيرامون او را خلق ميكند.
بدیهی است که فرد، جزء تفكيكيافتهاي از يك ذهن جهاني است «كه هر انساني را كه به جهان پا ميگذارد با نور خود روشن ميسازد.» فرد همان چيزي است كه فرديت يا شخصيت نام دارد و اين فرديت چيزی نيست جز شيوهاي كه با آن به كل متصل ميشويم. آنچه را محيط ميناميم، از طريق قانون جاذبه فراهم ميشود.
درس هجدهم يعني درسي كه در ادامه خواهيد خواند، اطلاعات بيشتري درباره اين قانون مهم، ارائه خواهد كرد.
1- در انديشۀ جهان، يك تحول ايجاد شده است. اين تغيير، به آرامي در ميان ما پديدار ميشود، دگرگونی كه از هر دگرگونی كه جهان از زمان سقوط كفر به خود ديده، مهمتر است.
2- انقلاب فعلي، عقايد تمام طبقات بشري را در برميگيرد، از بالاترين و فرهيختهترين طبقات تا طبقات فرودست. انقلابي كه در تمام تاريخ جهان بيسابقه خواهد بود.
3- به تازگي، علم، اكتشافات وسيعي داشته و منابع چنان بيپاياني را آشكار ساخته و چنان امكانات عظيم و نيروهاي باورناپذيري را كشف كرده كه دانشمندان بيش از پيش در تأييد برخي تئوريها كه به عنوان تئوريهاي به اثبات رسيده و قطعي مطرحند و يا در رد برخي ديگر از نظريات، به عنوان نظريات غلط يا غيرممكن، دچار ترديد شدهاند.
4- تمدن نويني در حال تولد است. آداب و سنن و عقايد كهنه، در حال گذرند و بصيرت، ايمان و خدمتگزاري، جاي آنها را ميگيرد. زنجيرهاي كهنهپرستي، از پيكر بشريت جدا ميشوند و همانطور كه آلودگيهاي مادهگرايي، نابود ميشود، انديشه، رها ميشود و واقعیت چون يك قرص كامل در برابر جمعيت شگفتزده، طلوع ميكند.
5- تمام جهان در آستانة يك آگاهي نوين، يك قدرت جديد و يك ادراك تازۀ دروني است.
6- علم فيزيك، ماده را به مولكول و مولكول را به اتم و اتم را به انرژي تجزيه كرده است و آنچه براي آقاي جي. اي. فلمينگ باقي ميماند، اين است كه در خطاب به انستيتوي سلطنتي، انرژي را به ذهن تجزيه كند. او ميگويد: «ما نميتوانيم انرژي را در جوهر اصلياش درك كنيم، مگر با ظهور عملكرد مستقيم انرژي يعني با آنچه ذهن يا اراده ميناميم.»
7- اين ذهن، درونی و نهايي است، در ماده نيز مانند روح به صورت فطري و ذاتي وجود دارد و روح تغذيهكننده، انرژيزا و فراگير جهان است.
8- تمام موجودات زنده، بايد از طريق اين هوش كه تواناي مطلق است، تغذيه شوند و درمييابيم كه تفاوت زندگي افراد را تا حدود زيادي ميتوان با ميزان همين هوش و خرد كه افراد گوناگون از خود نشان ميدهند، مورد ارزيابي قرار داد. اين همان هوش برتري است كه حيوانات را نسبت به گياهان و انسان را نسبت به حيوان در سطح بالاتري قرار ميدهد. قدرت فرد در انتخاب روشهاي كار و تطبيق آگاهانۀ خود با محيط هم، نشانۀ همين هوش تكامل يافته است.
9- اين انطباق، توجه ذهنهاي برتر را به خود جلب ميكند و چيزي نيست جز شناخت نظام موجود در ذهن جهاني. چرا كه ميدانيم ذهن جهاني، دقيقاً از ما تبعيت خواهد كرد و هر قدر فرمانبرداري بيشتري نسبت به اين ذهن داشته باشيم، ذهن جهاني نيز به نوبۀ خود، اطاعت بيشتري از ما خواهد داشت.
10- شناخت قوانين طبيعي، اين قدرت را به ما داده تا زمان و مكان را فتح كنيم، در هوا اوج بگيريم و يا فولاد را روي آب شناور كنيم. هر قدر بهرۀ ما از اين هوش و خرد، بيشتر باشد، شناخت ما از قوانين طبيعي بيشتر خواهد بود و قدرت بيشتري نيز از آن ما خواهد شد.
11- با شناخت خود، به عنوان صورت فرديت يافتۀ اين خرد جهاني است كه افراد ميتوانند آن دسته از اشكال خرد را كه هنوز به سطح خودشناسي نرسيدهاند، كنترل و هدايت كنند. آنان نميدانند كه اين خرد جهاني، بر تمام چيزهايي كه آمادگي دعوت به فعاليت را دارند، نفوذ دارد و نميدانند که پاسخگوي تمامي درخواستهاست، در نتيجه، همواره در اسارت قانون وجودي خود خواهند بود.
12- فكر، خلاق است و اصلي كه قانون بر مبناي آن قرار دارد، كامل و قانونمند و از طبيعت امور، جداناشدني است. اما اين قدرت خلاق، نه در فرد، بلكه در ذهن جهاني كه سرچشمه و اساس تمام انرژيها و جوهرهاست، خلق ميشود. فرد، تنها مجراي توزيع اين انرژي است.
13- فرد، تنها ابزاري است كه ذهن جهاني به وسيلۀ آن، تركيبات گوناگوني ايجاد ميكند و حاصل آنها شكلگيري پديدههاست كه بر مبناي قانون ارتعاش صورت ميگيرد. قانوني كه بر طبق آن، هر ميزان جنبشي كه در ماده يا جوهر نخستين ايجاد شود، مادۀ جديدي را تنها با يك نسبت عددي دقيق و معين، پديد ميآورد.
14- فكر، يك پل ارتباط نامرئي است كه با استفاده از آن، فرد به ذهن جهاني، متناهي به نامتناهي و ديدني به ناديدني، مرتبط ميشود. فكر، جادويي است كه با آن بشر به موجودي تبديل ميشود كه مياندیشد، ميفهمد، احساس و عمل ميكند.
15- همانطور كه چشم انسان ميتواند با استفاده از تجهيزات مناسب و بدون توجه به ميليونها مايل فاصله، به اكتشاف بپردازد، آدمي نيز ميتواند با ادراك مناسب به ذهن جهاني، يعني به سرچشمۀ قدرتها متصل شود.
16- ادراك و استنباط ما تقريباً همانقدر مفيد است كه يك ويدئوي بدون فيلم، مفيد خواهد بود. در واقع ادراك ما معمولاً چيزي نيست جز يك عقيده. یعنی اصلاً هیچ چيز نيست. وحشيان جزيزۀ كانیبال هم اعتقاداتي داشتند اما عقيدۀ صرف، هيچ چيز را اثبات نميكند.
17- تنها عقيدهاي كه ميتواند براي همه مفيد باشد، عقيدهاي است كه آزمايش شده و به عنوان يك واقعيت به ثبت رسيده باشد. اين عقيده، ديگر يك عقيده نخواهد بود، بلكه به يك يقين محكم و يا يك واقعيت، تبديل خواهد شد.
18- اين واقعيت توسط صدها هزار فرد، آزمايش شده و به نسبت دقت و كارايي ابزارها و تجهيزات مورد استفادۀ آنها، صحت كامل خود را نشان داده است.
19- يك فرد، بدون استفاده از تلسكوپي كه به حد كافي قوي باشد، نميتواند مكان ستارههايي را كه صدها ميليون مايل دورتر از ما هستند، تعيين كند. از اين رو، علم همواره درصدد ساخت تلسكوپهاي بزرگتر و قويتر بوده و پيوسته با افزايش دانشي كه از اجرام آسماني كسب ميكند، پاداش خود را ميگيرد.
20- انسان با ادراك و آگاهي، دائماً در شيوههايي كه براي برقراري ارتباط با ذهن جهاني و امكانات بيپايان آن به كار ميگيرد، پيشرفت خواهد كرد.
21- ذهن جهاني خود را از طريق اصل جاذبه به عينيت ميرساند. بر طبق اصل جاذبه، هر اتم در برابر اتم ديگر ميزان جاذبۀ معيني دارد كه شدت معيني هم دارد.
22- همين اصل جاذبه و تركيب است كه چيزها را در كنار يكديگر قرار ميدهد. اين قانون، عملكردي جهاني دارد و تنها راهي است كه با آن هدف حيات، تأمين ميشود.
23- رشد، به زيباترين شكل ممكن و با كمك همين اصل جهاني، جلوهگر ميشود.
24- لازمۀ رشد، آن است كه زمينۀ ضروري رشد را فراهم كنيم. اما از آنجا كه ما همواره يك واقعيت فكري كامل هستيم، كمال، اين امكان را به ما ميدهد كه تنها آنچه را ميدهيم، دريافت كنيم. بنابراين شرط رشد، داد و ستدي دو جانبه است و درمييابيم كه در سطح ذهني، هر چيزي مشابه خود را جذب ميكند و ارتعاشات ذهني، تنها به ارتعاشاتي پاسخ ميدهند كه با شدت ارتعاش آنها هماهنگ باشند.
25- واضح است كه فكر فراواني، تنها به افكار مشابه خود پاسخ ميدهد و ثروت هر فرد، ماهيت ذاتي و جدانشدني آن فرد است. ثروت درون، رازي است كه به عنوان جذبكنندۀ ثروت بيرون، شناخته شده است. قدرت توليد و خلاقيت، منبع اصلي ثروت فردي شناخته شده است. به همين دليل، فردي كه با جان و دل كار ميكند، قطعاً به موفقيتي بيحد و حصر خواهد رسيد. چنين فردي ميبخشد، همواره ميبخشد و بيشتر و بيشتر ميبخشد و در عوض بيشتر و بيشتر، دريافت خواهد كرد.
26- كارشناسان بزرگ اقتصادي وال استريت، رهبران صنعت، دولتمردان، وكلاي برتر، سرمايهگذاران، پزشكان و نويسندگان در واقع چه نقشي دارند؟ هر يك از اين افراد كه در تأمين رضايت خاطر كلي بشر، مؤثرند، آيا جز استفاده از قدرت تفكر خود، كاري ديگر انجام ميدهند؟
27- فكر، انرژي است. نوعي انرژي كه قانون جاذبه را به كار مياندازد و سرانجام فراواني و نعمت، ايجاد ميكند.
28- ذهن جهاني، ذهن ايستا يا جوهر متعادل است كه به وسيلۀ قدرت تفكر ما تفكيك ميشود و شكل ميگيرد.
29- قدرت، در گرو آگاهي از قدرت است و اگر از قدرت استفاده نكنيم، آن را از دست خواهيم داد و اگر از آن آگاه نباشيم، نميتوانيم از آن استفاده كنيم.
30- استفاده از اين قانون، به توجه نياز دارد. ميزان توجهي كه داريم، قابليت دستيابي ما را به اين آگاهي، تعيين ميكند. نوعي آگاهي كه نام ديگري براي قدرت است.
31- قدرت توجه را، يكي از نشانههاي نبوغ دانستهاند. براي پرورش قدرت توجه به تمرين نياز داريم.
32- محرك توجه، علاقه است؛ هر قدر علاقه بيشتر باشد، توجه هم بيشتر ميشود و هر قدر توجه بيشتر باشد، علاقه بيشتر ميشود؛ اين يك كنش و واكنش است. شروع كنيد به توجه كردن. به زودي، علاقه در شما پديدار خواهد شد و اين علاقه، توجه بيشتري را جذب ميكند و اين توجه، علاقۀ بيشتري ايجاد ميكند و به همين ترتيب. اين تمرين، اين توانايي را به شما خواهد داد كه قدرت توجه خود را پرورش دهيد.
33- اين بار، بر روي قدرت خلاقيت خود تمركز كنيد؛ در پي بينش و بصيرت باشيد؛ سعي كنيد براي ايماني كه در خود داريد، مبنايي منطقي بيابيد. بگذاريد فكر شما بر اين واقعيت متمركز شود كه انسان مادي در زندگي، حركت و وجود خود وابسته به چيزي است كه تمام حيات آلي به آن وابسته است، يعني به هوا. انسان مادي براي حيات به هوايي كه از آن تنفس ميكند، نياز دارد.
حال فكر خود را بر اين واقعيت متمركز كنيد كه انسان روحاني نيز حيات، حركت و وجود خود را مديون يك چيز مشابه، يعني نوعي انرژي لطيف است كه زندگي او به آن وابسته است و همانطور كه در جهان مادي بدون كاشتن دانه، نميتوان حياتي ايجاد كرد و هيچگاه ثمرۀ دانه، از دانۀ اصلي، برتر نخواهد بود، در جهان روحاني نيز بدون كاشت دانه، نميتوان انتظار محصول داشت و ثمرۀ حاصل نيز به ماهيت دانۀ كاشته شده بستگي دارد، بنابراین نتايجي به دست ميآوريد که به بصيرت و ادراك شما نسبت به قانون فراگير عليت، بستگي دارد و اين بصيرت، بزرگترين تكامل در شناخت بشري خواهد بود.
1398/06/24 693
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر