درس نوزدهم ـ غذای ذهن
«با اين همه، تفكر در سكوت، بزرگترين خدمتگزار بشر است.» چان نينگ
ترس، يكي از اشكال قدرتمند انديشه است. ترس، مراكز عصبي را فلج ميكند و برگردش خون اثر ميگذارد و به اين ترتيب دستگاه عضلاني را فلج ميكند، پس ترس بر تمام وجود ما، بر بدن، مغز، اعصاب، جسم و روح و عضلات، اثر ميگذارد. بدون شك، راه غلبه بر ترس، اين است كه از قدرت خود آگاه شويم.
اين نيروي حياتي عجيب كه آن را قدرت ميناميم، چيست؟ كسي درست نميداند، همانطور كه دقيقاً نميدانيم الكتريسيته چيست؟ اما ميدانيم كه با سازگاري با شرايط حاكم بر قانون الكتريسيته، الكتريسيته خدمتگزار مطيع ما خواهد شد، خانهها و شهرهاي ما را روشن خواهد كرد، ماشينآلات ما را راهاندازي ميكند و در بسياري از زمينههاي مفيد، به ما كمك ميكند. در مورد نيروي حيات هم وضع به همين منوال است. با آنكه نميدانيم اين نيرو چيست و شايد هم هرگز به آن پي نبريم، اما ميدانيم كه اين نيرو، نيروي بنياديني است كه در بدنهاي زنده، تجلي مييابد و ما ميتوانيم با اطاعت از اصول و قوانين حاكم بر اين نيرو، جريان سرشاري از اين انرژي حياتي را به سوي خود جاري كنيم و به اين ترتيب به بيشترين حد ممكن كارايي ذهني، اخلاقي و روحي برسيم.
اين درس شيوۀ بسيار سادهاي براي تقويت اين نيروي حياتي در اختيار ما ميگذارد. اگر آموزههاي اين درس را مورد استفاده قرار دهيد، به زودي احساس قدرت خواهيد كرد، قدرتي كه همواره، نشانۀ بارز نبوغ بوده است.
1- جستجوي واقعيت، ديگر يك ماجراجويي تصادفي نيست، بلكه فرايندي نظميافته است كه عملكردي منطقي دارد. هر يك از تجربيات بشر، نقش ايدهاي را دارد كه در تصميمگيري نهايي، مؤثر خواهد بود.
2- هنگامي كه در جستجوي واقعيت هستيم، علت نهايي را جستجو ميكنيم. ميدانيم كه تمام تجربيات بشر، معلول هستند و اگر بتوانيم علت را كشف كنيم و دريابيم كه ميتوان اين علت را بهطور آگاهانه كنترل كرد، معلولها و يا تجربيات زندگي نيز، تحت كنترل ما خواهند بود.
3- آنگاه تجربيات و رويدادهاي زندگي بشر، ديگر بازي سرنوشت نخواهند بود و بشر ديگر نه اسيرشان، بلكه خالق سرنوشت خود خواهد بود. سرنوشت و شانس را ميتوان به همان سادگي كه يك كاپيتان كشتي و يا يك لوكوموتيوران، قطار خود را هدايت ميكند، كنترل كرد.
4- همه چيز را ميتوان در نهايت به يك عنصر واحد تجزيه كرد، بنابراين هر چيز، قابل ترجمه به چيز ديگر است؛ هر چيز، قابل تبديل به چيز ديگر است؛ همه چيزها ميتوانند همواره با يكديگر ارتباط داشته باشند بدون آنکه هرگز در تضاد و تعارض با یکدیگر، قرار گيرند.
5- در جهان مادي، تضادهاي بيشماري هست كه براي سهولت ميتوانيم آنها را با نامهايي مشخص، از يكديگر تميز دهيم. براي هر چيز، اندازه، رنگ، سايه و حد و مرزي هست. از قطب شمال و جنوب، از داخل و خارج و از ديده و ناديده سخن ميگوييم، اما اين عبارات تنها براي مقايسۀ محدودۀ مفاهيم، كاربرد دارند.
6- همۀ اينها، نامهايي هستند كه به دو بخش متفاوت يك كميت، اطلاق ميشوند. هر دو حد، با يكديگر خويشاوندند و چيزي جداي از هم نيستند، بلكه دو بخش يا دو بعد از يك كل واحد هستند.
7- همين قانون را در جهان ذهني نيز مشاهده ميكنيم؛ ما از دانش و جهل سخن ميگوييم، اما جهل تنها نبود دانش و واژهاي است براي اشاره به خلأ وجود دانش و هيچ اصالتي ندارد.
8- در دنياي اخلاق و معنويات نيز با همين قانون مواجه ميشويم؛ از خوبي و بدي سخن ميگوييم، در حالي كه خوبي يك واقعيت و يك چيز محسوس است و بدي، تنها يك نوع شرايط سلبی است، يعني نبود خوبي. گاهي اوقات، بدي را شرايطي بسيار واقعي قلمداد ميكنيم اما در واقع، بدي هيچ اصالتي ندارد و فاقد حيات و زندگي است؛ ما از اين موضوع آگاهيم، چرا كه ميدانيم بدي همواره با خوبي، از ميان ميرود؛ درست همانطور كه واقعيت، خطا و نور، تاريكي را از بين ميبرد، بنابراين بدي هنگامي نابود ميشود كه خوبي جلوهگر شود؛ پس تنها يك اصل در دنياي معنوي وجود دارد.
9- دقيقاً همين قانون را در دنياي روحاني نيز حاكم ميبينيم. از ذهن و ماده به گونهاي سخن ميگوييم كه گويي دو چيز مجزا هستند، اما با نگاهي شفافتر، اين حقيقت آشكار ميشود كه تنها يك اصل عملي وجود دارد و آن هم ذهن است.
10- ذهن، واقعيت دارد و جاودان است ولي ماده، همواره در حال تغيير است. میدانیم كه يكصد سال در مقايسه با اعصار متمادي زمان، مثل يك روز است. اگر در شهري بزرگ بايستيم و اجازه دهيم كه نگاهمان بر ساختمانهاي بيشمار، وسيع و با شكوه، متمركز شود و به صف طويل اتومبيلهاي مدرن، تلفنهاي همراه، چراغهاي برق و ساير تسهيلات تمدن مدرن، توجه كنيم، ميتوانيم تجسم كنيم كه تنها يك قرن پيش، هيچيك از اين چيزها، اينجا نبودهاند و اگر ميتوانستيم همانطور كه در اين مكان ايستادهايم، يكصد سال به عقب برگرديم، به احتمال قوي، شاهد بوديم كه تنها چيزهايي اندك باقي خواهد ماند.
11- قانون دگرگوني، در قلمرو حيوانات نيز وجود دارد. ميليونها ميليون جاندار ميآيند و ميروند كه طول عمر آنها تنها چند سال است. اين تغييرات همواره در دنياي گياهان، سریعتر بوده است. بسياري از گياهان و تقريباً تمام علفها در طي يك سال، رشد ميكنند و از بين ميروند. هنگامي كه وارد جهان غيرآلي و معدني ميشويم، انتظار ثبات بيشتري داريم، اما وقتي به قارههاي به ظاهر استوار چشم ميدوزيم، ميشنويم كه اين قارهها از دل اقيانوس سر برآوردهاند. به كوهي غولپيكر نگاه ميكنيم و درمييابيم كه در مكان كنوني اين كوه، روزي يك درياچه وجود داشته و هنگامي كه شگفتزده در مقابل صخرههاي درۀ يوزمايت ميايستيم، به سادگي ميتوانيم ردپاي يخچالهايي را دنبال كنيم كه باعث شكلگيري اين صخرهها شدهاند.
12- ما با تغييرات دائم مواجه هستيم ولي ميدانيم اين تغييرات، حاصل دگرگوني در ذهن جهاني هستند، يعني فرايندي كه همه چيز را از نو خلق ميكند و درمييابيم كه ماده تنها يكي از اشكالي است كه ذهن به خود ميگيرد و از اين رو تنها نوعي از شرايط است. ماده هيچ اصالتي ندارد و ذهن تنها اصل موجود است.
13- بعد خواهيم ديد كه ذهن، تنها اصلي است كه در جهان فيزيكي، ذهني، معنوي و روحاني، مؤثر است.
14- از اين گذشته، ميدانيم كه ذهن ايستاست. ذهن در حالت آرامش است و ميدانيم كه ما با قدرت تفكر فردي خود ميتوانيم بر روي ذهن جهاني، اثر بگذاريم و آن را به ذهن پويا و يا ذهن متحرك، تبديل كنيم.
15- براي انجام اين كار، بايد سوخت لازم، در قالب غذا فراهم شود، زيرا فرد بدون تغذيه نميتواند فكر كند و از اين طريق به اين نتيجه ميرسيم كه حتي فعاليتي روحاني مثل تفكر را نميتوان بدون استفاده از ابزارهاي مادي، به منبع لذت و منفعت بدل كرد.
16- براي جمعآوري الكتريسيته و تبديل آن به انرژي پويا، به يكي از حالات انرژي نياز داريم و براي رساندن انرژي ضروري حيات به يك گياه به اشعۀ خورشيد، احتیاج داريم. پس براي اينكه فردي بتواند فكر كند و از اين طريق بر روي ذهن جهاني، اثر بگذارد، لازم است كه انرژي كسب كند.
17- احتمالاً ميدانيد كه انديشه، به طور دائم و پيوسته در حال تحقق است و به دنبال ابراز خود است. شايد هم از اين واقعيت بيخبر باشيد، اما واقعيت اين است كه فكر شما، قدرتمند، سازنده و مثبت است و ميتواند در وضعيت سلامتي، كار و يا محيط شما، كاملاً مؤثر باشد. اگر فكر شما در مجموع، ضعيف، ايرادگير، مخرب و منفي باشد، به صورت ترس، نگراني و عصبيت در جسم شما ظاهر خواهد شد و در وضعيت مالي شما، به شكل كمبود و محدوديت جلوهگر خواهد شد و در محيط پيرامون نيز نقش شرايط ناسازگار را ايفا خواهد كرد.
18- ثروت، ثمرۀ قدرت است. داراييها تنها هنگامي ارزش خواهند داشت كه به ما قدرت بدهند و رويدادها تنها زماني اهميت دارند كه بر قدرت ما اثر بگذارند و هر چيز، بازنمود شكل و ميزان معيني از قدرت است.
19- آگاهي از علت و معلول، چنانچه قوانين حاكم بر قدرت بخار، الكتريسيته، واكنشپذيري شيميايي و گرانش، نشان دادند، ميتوانند اين قدرت را به بشر بدهند تا شجاعانه برنامهريزي كند و بيواهمه به آنها عمل كند. اين قوانين، قوانين طبيعي نام دارند، چرا كه بر جهان مادي حكمفرما هستند، اما تمام قدرتها، فيزيكي و مادي نيستند، بلكه قدرت ذهني، معنوي و روحاني هم وجود دارد.
20- پس مدارس و دانشگاههاي ما به جز نيروگاه ذهني و مراكزي كه قدرت ذهني توليد ميكنند، چه چيز ديگري ميتوانند باشند؟
21- همانطور كه نيروگاههاي عظيمي براي تأمين برق ماشينآلات غولپيكر وجود دارد كه از طريق آنها مواد خام، جمعآوري ميشوند و به مايحتاج و تسهيلات زندگي ما تبديل ميشوند، نيروگاههاي ذهني نيز مواد خام را جمعآوري ميكنند، آنها را پرورش ميدهند و به قدرتي تبديل ميكنند كه فوقالعاده برتر از تمام نيروهاي طبيعت و فراتر از هر تصور ممكن است.
22- مادۀ خاصي كه در هزاران نيروگاه سراسر جهان، جمعآوري ميشود و به قدرتي تبديل ميشود كه بيترديد تمام قدرتهاي ديگر را تحت سلطه دارد، چه نوع مادهاي است؟ اين مادۀ خام در حالت ايستا، ذهن و در حالت پويا، انديشه است.
23- اين قدرت، قدرت برتر است، چرا كه در سطحي بالاتر قرار دارد و انسان را قادر ميسازد قانوني را كشف كند كه به واسطۀ آن ميتوان نيروهاي اعجابآور طبيعت را مهار كرد و آنها را واداشت كاري را انجام دهند كه تنها از عهدۀ صدها یا هزاران فرد، برميآيد. از اين گذشته، اين قدرت را به بشر ميدهد كه قوانيني را كشف كند تا با آنها بتواند فضا و زمان را فتح كند و سرانجام قانون جاذبه، پيروز خواهد شد.
24- فكر، نيرو يا انرژي حياتي است كه در حال توسعه است و همين فكر، در نيمۀ دوم قرن حاضر، چنان نتايج تكاندهندهاي را به جهان عرضه كرده كه براي افرادي كه حدود 25 يا 50 سال گذشته در قيد حيات بودهاند، كاملاً باورنكردني به نظر ميرسيد. اگر چنين نتايجي با سازماندهي نيروگاههاي ذهني و تنها در طي 50 سال حاصل شده است، چطور ميتوان از 50 سال ديگر، انتظاري نداشت؟
25- مادهاي كه تمام چيزها از آن خلق شده است، پايانناپذير است. ميدانيم كه سرعت نور، 186300 مايل در ثانيه است و ميدانيم ستارگاني هستند كه آنقدر از ما دورند كه 2000 سال طول ميكشد تا نور آنها به ما برسد و باز هم ميدانيم كه چنين ستارگاني، در همه جاي آسمان پراكندهاند و اين را هم ميدانيم كه اين نور به شكل موج به ما ميرسد، در نتيجه اگر جوّي كه موج در آن حركت ميكند، شكلي پيوسته نداشت، نور نميتوانست به ما برسد. پس تنها ميتوان اينطور برداشت كرد كه اين ماده، جوّ يا مادّۀ خام، همه جا حضور دارد.
26- اما اين ماده چطور شكل ميگيرد؟ در علم الكتريسيته، يك باتري با اتصال دو قطب مخالف روي و مس، پديد ميآيد كه جرياني را از يك قطب به سوي قطب ديگر ايجاد و به اين طريق انرژي توليد ميكند. اين پديده در مورد هر نوع قطبيت ديگر هم تكرار ميشود، همانطور كه تمام شكلها تنها وابسته به سرعت ارتعاش خاص و روابط اتمي حاصل از آن هستند. اگر قصد داريم شكل تجليات را تغيير دهيم، بايد قطبيت را تغيير دهيم و اين همان قانون عليت است.
27- تمرين اين درس به اين شكل است، وقتي از واژۀ تمركز استفاده ميكنم، منظورم تمام آن چيزي است كه در اين كلام نهفته، يعني آنقدر در هدف تفكر خود غرق شويد كه ديگر متوجه هيچ چيز ديگري نباشيد. اين كار را هر روز چند دقيقه انجام دهيد. شما بايد زماني را به غذا خوردن اختصاص دهيد چرا كه جسم بايد تغذيه شود، پس چرا وقتي براي جذب غذاي ذهن خود در نظر نگيريد؟
28- بر اين واقعيت متمركز شويد كه ظواهر، فريبنده هستند، همانطور كه سيارۀ زمين، مسطح و حتي ثابت هم نيست؛ آسمان يك گنبد نيست و اين خورشيد نيست كه به دور زمين ميچرخد؛ ستارگان، تنها نقطههايي نوراني نيستند و مادهاي كه زماني ثابت فرض شده بود، اكنون داراي جرياني دائم، تشخيص داده شده است.
29- سعي كنيد دريابيد كه روزي جديد به سرعت از راه ميرسد و اكنون در سپيدهدم اين روز تازه هستيم و آنگاه زماني خواهد بود كه بايد افكار و اعمال خود را با دانش عملكرد قوانين جاودان كه به سرعت در حال ترقي است، تطبيق دهيم.
1398/06/24 836
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر