درس بیستم ـ قدرت خلاق فکر
«قدرتي كه در تفكر مستمر، عميق و شفاف نهفته است، دشمن پروپاقرص و مهلك تمامي خطاها، اشتباهات، خرافات، نظريات غيرعلمي، عقايد غير منطقي، احساسات مهارناشدني و تعصبات، محسوب ميشود.» هد داك
ساليان سال، بحثهایي بیپايان درباره منشأ اهريمن، صورت گرفته است. خداشناسان، بر اين اعتقادند كه خداوند، عشق است و همه جا حضور دارد. اگر چنين است، پس جايي نيست كه خدا در آن نباشد.
در اين صورت جايگاه اهريمن، شيطان و جهنم كجاست؟ اجازه دهيد يك بار ديگر موضوع را بررسي كنيم.
خدا، روح است.
روح، اصل خلاق جهان است.
بشر، انعكاس خدا است و به او شباهت دارد.
بنابراين انسان هم موجودي روحاني است.
تنها فعاليتي كه روح دارد، تفكر است.
پس تفكر هم فرايندي خلاق است.
از اين رو تمام صورتها، حاصل فرايند تفكر هستند.
در نتيجه، زوال صورتها و اشكال نيز بايد نتيجۀ فرايند تفكر باشد. بازنمودهاي ساختگي و دروغين صور، بازنمودهايي چون هيپنوتيزم نيز محصول قدرت خلاق فكر هستند. بازنمودهاي ظاهري صور مانند روحگرايي، نتیجه قدرت خلاق فكر هستند. ابتكار، سازماندهي و هر نوع كار سازندۀ ديگر مثل تمركز، از قدرت خلاق فكر سرچشمه ميگيرد.
هرگاه قدرت خلاق فكر به بشر سود رسانده، نتيجۀ آن را نتيجهاي خوب، ناميدهايم.
هرگاه قدرت خلاق فكر، به شيوهاي مخرب و يا اهريمني، آشکار شده، آن را بد و شيطاني، نام مينهيم. ريشۀ اصلي خوبي و بدي در همین جا است.
اين دو، تنها لغاتي هستند كه براي اشاره به ماهيت نتايج تفكر و فرايند خلاق، وضع شدهاند.
تفكر، لزوماً قبل از عمل صورت ميگيرد و اين تفكر است كه عمل را تعريف ميكند و فعاليتها و اعمال ما نيز بر شرايط مقدم هستند و آنها را تعريف ميكنند. درس بیستم، اين موضوع مهم را روشنتر خواهد ساخت.
1- روح هر چيز، بخشي از آن چيز است كه ضرورتاً ثابت، نامتغير و جاودان است. روح شما، خود شماست. بدون روح، شما هيچ خواهيد شد. راه فعال کردن روح، این است که آن را بشناسید و امكاناتش را درک کنید.
2- ممكن است شما تمام ثروتهاي قلمرو مسيحيت را در اختيار داشته باشيد اما تا زماني كه آن ثروتها را نشناسيد و از آنها استفاده نكنيد، هيچيك ارزشي نخواهند داشت. در مورد ثروتهاي روحاني هم، همينطور است، اگر آنها را نشناسيد و از آنها استفاده نكنيد، هيچ سودي برايتان نخواهند داشت.
3- تمام چيزهاي بزرگ، از طريق شناخت به دست ميآيند. آگاهي، عصاي جادويي قدرت است و فكر، پيامرسان آن است و اين پيامرسان دائماً واقعيتهاي جهان نامرئي را در قالب شرايط محيطي دنياي عيني شما ميريزد.
4- تفكر، كار اصلي زندگي است و قدرت، نتيجۀ آن است. شما همواره با قدرت جادويي فكر و خودآگاهي، سروكار داريد. تا وقتي از قدرتي كه تحت فرمان شما است، بيخبريد، چطور ميتوانيد منتظر نتيجه باشيد؟
5- تا هنگامي كه اينطور عمل ميكنيد، خود را به شرايط سطحي محدود كردهايد. به اين شيوه خود را به مركب افرادي تبديل ميكنيد كه ميتوانند فكر كنند؛ افرادي كه قدرت خود را ميشناسند؛ كساني كه ميدانند ما تنها زماني عمل خواهيم كرد كه اراده كنيم و هر چه كمتر فكر كنيم، ناچاريم بيشتر كار كنيم و در قبال اين كار، كمتر به دست خواهيم آورد.
6- راز قدرت، در درك كامل اصول، نيروها، شيوهها و تركيبات ذهن و ادراك صحيحِ رابطهاي است كه با ذهن جهاني داريم.
بهتر است يادآوري كنيم که اين قانون نامتغير است و اگر غير از اين بود، ديگر قطعي و قانون محسوب نميشد، چرا كه تمام قوانين نامتغير و ثابتند.
7- اين ثبات، شانسي است كه در اختيار شما قرار گرفته است؛ شما صفت پوياي اين قانون و مجراي فعاليت آن هستيد؛ ذهن جهاني، تنها از طريق فرد ميتواند وارد عمل شود.
8- هنگامي كه اين درك در شما رشد مييابد كه ريشه و جوهر جهاني در خود شماست و اصلاً خود شماست، شروع به عمل کرده و قدرت خود را حس ميكنيد. اين سوختي است كه تصور را روشن ميسازد؛ مشعلهاي الهام را روشن ميكند؛ به فكر، حيات ميبخشد و شما را قادر ميسازد تا به تمام نيروهاي نامرئي جهاني، مرتبط شويد. قدرتي است كه شما را قادر ميسازد تا بيواهمه، برنامهريزي كنيد و ماهرانه آن برنامهها را به اجرا درآوريد.
9- اما اين ادراك تنها در سكوت حاصل ميشود؛ ظاهراً سكوت شرط ضروري دستيابي به تمام هدفها است. شما موجودي هستيد كه تجسم ميكند. تصور، كارگاه شماست؛ كارگاهي كه در آن آرمانهاي شما مجسم ميشوند.
10- حال كه درك كامل ماهيت اين قدرت، شرط نخست تجلي آن است، كل روش را بارها و بارها مجسم كنيد تا بتوانيد هر زمان كه شرايط فراهم بود، از این روش استفاده كنيد.
بيكرانگي خرد، بهگونهاي است كه شيوهاي را دنبال ميكند كه مطابق آن، ميتوانيم به هنگام لزوم و در هر زمان، از ذهن جهاني و قادر مطلق الهام بگيريم.
11- ميتوانيم از شناخت اين جهان دروني، اجتناب كنيم و به اين طريق آن را از خودآگاهمان، كنار بزنيم، اما با اين حال، هنوز هم اين جهان، واقعيت اساسي تمام هستي خواهد بود. وقتي كه طريقۀ شناخت آن را ميآموزيم، نه تنها در خود، بلكه در تمام اشخاص، وقايع، اشياء و شرايط، قلمرو بهشتي را كه گفته ميشود در درون ماست، مييابيم.
12- شكستهاي ما نيز، نتيجۀ عملكرد همين قانون هستند. قانون تغييرناپذير است، عملكرد آن دقيق است و هيچ انحرافي ندارد. اگر به كمبود، محدوديت يا ناسازگاري فكر كنيم، ميوۀ اين افكار را در دستان خود خواهيم ديد و اگر به فقر، اندوه يا بيماري فكر كنيم، پيامرسانهاي فكر، اين دستورات را به همان سرعتي منتقل ميكنند كه ديگر افكار را انتقال ميدهند و حاصل، درست به همان اندازه قطعي خواهد بود. اگر از مصيبتي قريبالوقوع بهراسيم، ميتوانيم همنوا با ايوب پیامبر تصدیق کنیم: «آنچه از آن بترسي، به سرت میآید.» اگر تفکرمان بيرحمانه يا بياعتنا باشد، نتايج اين بياعتنایی را به سوي خود جذب خواهيم كرد.
13- اگر قدرتی را كه در تفكر هست، دريافته بوديم و از آن به طريقۀ صحيح استفاده ميكرديم، بهترين وسيله را براي ذخيره نيروي كار در اختيار داشتيم، وسيلهاي كه حتي خواب آن را هم نديدهايم. اما اگر اين قدرت شناخته نشود و يا به شيوۀ درست مورد بهرهبرداري قرار نگيرد، همانطور كه تاكنون اينطور بوده است، نتيجه فاجعهبار خواهد بود. با كمك اين قدرت، ميتوانيد با اطمينان خاطر، تمام چيزهايي را كه به ظاهر ناممكن هستند، به عهده بگيريد و عملي كنيد، چرا كه اين قدرت، راز الهام و نبوغ محض است.
14- مورد الهام واقع شدن به اين معناست كه از راه پرگذر، خارج شويم و از مسير هميشگي بيرون بياييم، چرا كه نتايج خارقالعاده به راههاي خارقالعاده نياز دارند. هنگامي كه به یگانگي خود با تمام چيزها پي ميبريم و درمييابيم سرچشمۀ تمام قدرتها، درون است، سرچشمۀ الهام را به روي خود ميگشاييم.
15- الهام، هنر جذب، هنر خودشناسي است؛ هنر تطبيق ذهن فردي با ذهن جهاني؛ هنر اتصال مكانيسم مناسب به سرچشمۀ تمام قدرتها؛ هنر تفكيك و شكل بخشيدن به يك چيز بيشكل؛ هنر تبديل شدن به مجرايي براي جريان بيپايان خرد؛ هنر تجسم كمال؛ هنر درك حضور فراگير قدرت مطلق است.
16- فهم و ادراك اين واقعيت كه قدرت بيپايان، همه جا حضور دارد و از اين رو بينهايت كوچك و بينهايت بزرگ است، ما را قادر ميسازد كه جوهر آن را جذب كنيم. با شناخت بيشتر از اين واقعيت كه قدرت، روحاني و در نتيجه تفكيكناپذير است، ميتوانيم به حضور همزمان آن در تمام نقاط، پي ببريم.
17- با درك اين واقعيت، نخست به شكل عقلاني و سپس به شكل عاطفي و حسي، خواهيم توانست جرعهاي عميق از اقيانوس قدرت بيپايان بنوشيم. درك عقلاني به تنهايي كاري نميكند؛ عواطف و هيجانات بايد دست به كار شوند؛ فكر بدون احساس، زنده نيست. تركيب مناسب و ضروري، تركيب فكر و احساس است.
18- الهام، از درون سرچشمه ميگيرد. سكوت، ضروري است. حواس بايد در آرامش قرار گيرند، عضلات بايد ريلكس باشند و زمينۀ آرامش فراهم شود. بنابراين هنگامي كه به نوعي حس آرامش و قدرت دست يافتيد، براي دريافت اطلاعات، الهام، شهود يا آگاهي ضروري براي تحقق اهداف خود، آماده خواهيد بود.
19- اين شيوهها را با غيبگويي كه معمولاً كاري بيفايده است، اشتباه نگيريد. الهام، هنر دريافت است و براي همۀ افراد چيزي را به ارمغان ميآورد كه در زندگي آنها بهترين محسوب ميشود. تنها كار شما در طول زندگي اين است كه اين قدرتهاي نامرئي را بيابيد و آنها را تحت سلطۀ خود درآوريد، نه اينكه اجازه دهيد آنها به شما دستور دهند و بر شما حاكم شوند. كسب قدرت، مستلزم خدمترساني است و الهام در گرو قدرت است. با دانستن اين شيوۀ الهام و به كارگيري آن، ميتوانيد به يك ابرمرد تبديل شويد.
20- ميتوانيم با هر تنفس خود، زندگي را پربارتر كنيم، به شرط آنكه با اين قصد و آگاهانه تنفس كنيم. شرط فوق در اين مورد خاص بسيار حياتي است، چرا كه قصد و نيت، بر توجه انسان نفوذ دارد و بدون توجه، تنها ميتوان به نتايجي معمولي رسيد كه هر فرد ديگري هم به آن نتايج ميرسد. منابعي كه دريافت ميكنيد، به اندازهاي هستند كه درخواست كردهايد.
21- براي دستيابي به منابع بيشتر بايد درخواست منابع بيشتري داشته باشيد و همينطور كه به طور آگاهانه، تقاضاي خود را بالا ميبريد، منابع هم تأمين ميشوند و منابع بيشتر و بيشتري از حيات، انرژي و سرزندگي را خواهيد يافت.
22- درك علت اين مسئله، كار دشواري نيست، اما يكي ديگر از معماهاي حياتي زندگي محسوب ميشود كه ظاهراً بهطور كامل، حل نشده است. اگر خود شما بتوانيد اين كار را انجام دهيد، درخواهيد يافت كه اين يكي از واقعيتهاي بزرگ زندگي است.
23- گفتيم كه «ما در او حيات و جنبش مييابيم و هستي پيدا ميكنيم» و گفتيم كه «او» يك روح و عشق است، چرا كه هر نفسي ميكشيم، زندگي است، عشق است، روح است. اين انرژي حیاتی يا جوّ حیاتی است كه حتي يك لحظه هم بدون آن نميتوانيم زنده بمانيم. این همان انرژي كيهاني و حيات شبكۀ خورشيدي است.
24- هر بار كه نفس ميكشيم، ريههاي خود را از هوا پر ميكنيم و همزمان با اين جوّ حیاتی كه خود حيات است، به بدن زندگي ميبخشيم، چرا كه ما شانس برقراري يك ارتباط آگاهانه با حيات محض، خرد محض و جوهر محض را داريم.
25- آگاهي از رابطه و يگانگياي كه با اين قانون داريد، قانوني كه بر جهان حاكم است و روش سادهاي كه با آن ميتوانيد به طور آگاهانه خود را با آن هماهنگ كنيد، بينش عملي از اين قانون به شما ميبخشد كه با آن ميتوانيد خود را از بيماري، كمبود و يا هر نوع محدوديت، رهايي بخشيد و در واقع، به شما اين قدرت را ميدهد كه «دم حيات» را از مشام خود، استنشاق كنيد.
26- اين «دم حيات»، يك واقعيت فراآگاهانه است. واقعيتي كه جوهر «من هستم» را تشكيل ميدهد و وجود ناب يا جوهر جهاني است و يگانگي آگاهي ما با آن، اين قدرت را به ما ميبخشد تا آن را در يك فضاي معين، محدود كنيم و به اين طريق، قدرتهاي اين انرژي خلاق را به كار گيريم.
27- فكر، ارتعاش خلاق است و كيفيتی كه شرايط ايجاد ميكنند به كيفيت افكار ما بستگي دارد چرا كه ما نميتوانيم قدرتهايي را كه نداريم، بروز دهيم. بايد پيش از آنكه بتوانيم عمل كنيم، وجود داشته باشيم و تنها به ميزاني ميتوانيم عمل كنيم كه هستيم. بنابراين آنچه انجام ميدهيم، به طور حتم با آنچه هستيم، تلاقي خواهد داشت و آنچه هستيم به چگونگي افكار ما بستگي دارد.
28- هرگاه كه ميانديشيد، زنجيرهاي قطارمانند از علل را ايجاد ميكنيد كه شرايطي را پديد ميآورند كاملاً منطبق با كيفيت افكاري كه شما خلق كردهايد.
فكري كه با ذهن جهاني هماهنگ باشد، نتايج منطبق با خود را به ارمغان ميآورد و فكري كه مخرب يا ناسازگار باشد، نتايج مشابه خود را به بار ميآورد. شما ميتوانيد افكار سازنده يا مخرب داشته باشيد اما قانون خدشهناپذير، اين اجازه را به شما نميدهد كه دانۀ فكري را بكاريد و ميوۀ ديگري را برداشت كنيد. شما آزاديد كه از اين قدرت خلاق و شگفتانگيز، به هر شيوهاي كه خود ميخواهيد استفاده كنيد، اما بايد نتايج اين انتخاب را هم در نظر داشته باشيد.
29- در اينجا تهديدي از سوي آنچه به قدرت اراده مشهور است، حس ميشود. كساني هستند كه تصور ميكنند ميتوانند با نيروي اراده، قانون را سركوب كنند، يا اينكه خواهند توانست دانهاي بكارند و با قدرت اراده، ميوهاي ديگر عمل آورند.
اما قانون بنيادين قدرت خلاق، امري جهاني است و لذا، اين نظريه كه ميتوان با قدرت ارادۀ فردي و با اجبار اين قانون را تابع خواستهاي خود كرد، برداشتي معكوس از قانون خواهد بود و ممكن است به ظاهر براي مدتي، موفق جلوه كند، اما سرانجام محكوم به نابودي است، چرا كه با قدرت واقعي كه در انتظار بهرهبرداري است، خصومت ورزيده است.
30- تلاش فرد براي سركوبي كل جهاني، مثل نبرد متناهي با نامتناهي است. رفاه پايدار ما به بهترين نحو از طريق مشاركت آگاهانه با حركت پيوسته و پيشروي كل برتر، حفظ خواهد شد.
31- تمرين اين درس به اين شكل است، در سكوت فرو رويد و بر اين واقعيت تمركز كنيد كه «ما در او حيات و جنبش مييابيم و به هستي ميرسيم.» واقعيتي كه چه به لحاظ لغوي و چه به لحاظ علمي، كاملاً صحيح است. شما هستيد، زيرا او هست. اگر او همه جا حضور دارد، پس در شما نيز حضور دارد.
اگر او همه چيز را در خود دارد، پس شما در او حضور داريد. او روح است و شما تصويري مشابه او هستيد و تنها تفاوت ميان روح او و روح شما، در درجه است، يك جزء بايد همان كيفيت و همان نوع كل را داشته باشد. وقتي كه اين واقعيات را به روشني درك كرديد، به راز قدرت خلاق فكر، پي خواهيد برد و ريشۀ خوبي و بدي را خواهيد يافت. به راز قدرت شگفتانگيز تمركز پي ميبريد و كليد حل تمام مسائل جسمي، مالي يا محيطي را پيدا ميكنيد.
1398/06/24 907
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر