درس بيست و دوم ـ تأثير ذهن بر بدن
افكار، بذرهاي روحاني هستند كه وقتي در ذهن نيمهآگاه كاشته شوند، دوست دارند جوانه بزنند و رشد كنند.
در درس بیست و دو، درخواهيد يافت كه افكار، بذرهاي روحاني هستند كه وقتي در ذهن نيمهآگاه كاشته شوند، دوست دارند جوانه بزنند و رشد كنند، اما متأسفانه، اغلب اوقات ثمرة اين بذر، همان چيزي نيست كه ميخواهيم. انواع مختلف عصبيت، اضطراب، فلج ذهنی و شرايط بيمارگون، تماماً جلوههايي ناشي از ترس، نگراني، تشويش، دلهره، حسادت، نفرت و افكار مشابه هستند.
فرايندهاي حياتي از دو طريق متمايز، ادامه مييابند. نخست با دريافت مواد مغذي ضروري و استفاده از آنها براي ساخت سلول و دوم، با تخريب و دفع مواد زايد.
اساس حيات، بر پايۀ اين دو فعاليت سازنده و تخريبي قرار گرفته و از آنجا كه غذا، آب و هوا، تنها عناصر ضروري ساخت سلولها به شمار ميروند، تصور بر اين بود كه مسئلۀ افزايش نامحدود طول عمر، نبايد مسئلۀ پيچيدهاي باشد. با اين حال، ممكن است عجيب به نظر برسد كه فعاليت دوم يا فعاليت تخريبي، بجز در موارد استثنايي و نادر، علت تمام بيماريهاست. مواد زايد، انباشته شده، بافتها را اشباع ميكنند و باعث مسموميت خودكار ميشود كه ميتواند به طور كلي يا جزئي بروز كند.
در مراحل نخست، توزيع مسموميت، موضعي است و در مراحل پيشرفته بر تمام بدن تأثير ميگذارد.
مسئلهاي كه در درمان بيماريها با آن مواجهيم، افزايش جريان و توزيع انرژي حياتي در سراسر بدن است و اين كار تنها با حذف افكاري چون ترس، نگراني، اندوه، اضطراب، حسادت، نفرت و هر نوع فكر مخرب ديگر، ميسر خواهد شد؛ افكاري كه موجب نابودي و تخريب اعصاب و غدد كنترلكنندۀ دفع كه كار دفع مواد مسموم و زاید را انجام ميدهند، خواهند شد. غذاهاي مغذي و داروهاي تقويتي نميتوانند به ما زندگي ببخشند، چرا كه در درجۀ دوم تجليات زندگي قرار دارند.
تجلي نخستين زندگي و شيوۀ دستيابي به آن، در همين درسي كه هم اكنون افتخار ارائۀ آن را دارم، شرح داده شده است.
1- آگاهي، ارزشي بيحد و اندازه دارد، چرا كه با استفاده از آگاهي، ميتوانيم آيندهاي را بسازيم كه آرزويش را داريم. هنگامي كه درمييابيم شخصيت فعلي، محيط حاضر، تواناييهاي امروز و شرايط جسمي و فعلي ما، همه و همه محصول شيوۀ تفكر گذشتۀ ما هستند، تا حدودي به ارزش آگاهي و دانش پي ميبريم.
2- اگر وضعيت سلامتي ما آن چيزي نيست كه ميخواهيم، اجازه دهيد شيوۀ تفكر خود را بررسي كنيم. به ياد آوريد كه هر انديشه، اثراتي روي ذهن خواهد داشت و هر تاثير، دانهاي است كه در ذهن نيمهآگاه ما ريشه خواهد زد و گرايشهایی را در ما ايجاد ميكند، گرايشي كه سایر افكار مشابه خود را جذب ميكند و قبل از آنكه حتي بدانيم، محصولي خواهيم داشت كه بايد آن را درو كنيم.
3- اگر اين افكار جوانههاي بيماري را در خود داشته باشند، بيماري، سستي، ضعف و تباهي، برداشت خواهيد كرد. سؤال اين است كه ما چطور فكر ميكنيم؟ چطور خلق ميكنيم و برداشت چگونه بايد باشد؟
4- اگر وضعيت جسماني نامطلوبي هست كه بايد تغيير كند، قانون حاكم بر تصويرسازي، مؤثر خواهد بود. تصويري ذهني از جسم خود، خلق كنيد که به جسمی بینقص تبدیل شده است و اين تصوير را آنقدر در ذهن خود نگاه داريد تا جذب خودآگاه شود. بسياري از افراد به همين شيوه توانستهاند بيماريهاي گوارشي مزمن را در طي چند هفته ريشهكن كنند و هزاران نفر هم توانستهاند بر تمامي اختلالات جسماني شایع در عرض چند روز و گاه در عرض چند دقيقه، پيروز شوند و آنها را از ميان بردارند.
5- ذهن از طريق قانون ارتعاش، اين كنترل را بر روي جسم، اعمال ميكند. ميدانيم كه هر فعاليت ذهني، نوعي ارتعاش است و ميدانيم كه تمام صورتها و اشكال تنها حالتي از جنبش و ارتعاشي با سرعت معين هستند. بنابراين هر ارتعاش معين، بلافاصله به اتمهايي تبديل ميشود كه جسم را ميسازند و هر سلول حياتي، تحت تاثير قرار ميگيرد و يك تغيير كامل شيميايي، در هر مجموعۀ سلولي، رخ ميدهد.
6- هر چيزي در اين جهان، محصول ميزان معيني ارتعاش است. با تغيير سرعت ارتعاش، ماهيت، كيفيت و شكل، تغيير ميكند. گسترۀ پهناور طبيعت مرئي و نامرئي، دائماً از طريق تغيير سادۀ سرعت ارتعاش، تغيير مييابد و از آنجا كه فكر يك ارتعاش است، ميتوانيم اين قدرت را تقويت كنيم. ميتوانيم با تغيير ارتعاش، شرايطي را كه ميخواهيم، در بدن خود، به وجود آوريم.
7- همۀ ما، همواره در حال استفاده از اين قدرت هستيم. مسئله اينجاست كه اغلب به طور ناخودآگاه از اين قدرت استفاده و در نتيجه، شرايط نامطلوبي ايجاد ميكنيم. بايد سعي كنيم هوشمندانه از اين قدرت استفاده كنيم، تا تنها نتايج مطلوب ما را ايجاد كند. كار سختي نيست، چون همۀ ما به قدر كافي تجربه داشتهايم كه بدانيم ارتعاشات مطبوع چه تاثيري در بدن دارند و در ضمن، عللي را هم كه در ما احساسات نامطبوع و ناخوشايند ايجاد ميكنند، ميشناسيم.
8- تنها كاري كه بايد انجام دهيم، اين است كه با تجربيات خود، مشورت كنيم. هنگامي كه افكاري شورانگيز، مترقي، سازنده، دليرانه، شرافتمندانه، دوستانه و يا هر نوع فكر مطبوع ديگر، داشته باشيم، ارتعاشاتي را به حركت وا ميداريم كه نتايجي قطعي دارند. هنگامي كه افكار ما آكنده از افسوس، نفرت، حسد، شكوه و يا هر يك از هزاران نوع ناسازگاري ديگر باشد، ارتعاشات معين ديگري به حركت درميآيند كه آنها نيز نتايجي قطعي و البته متفاوت دارند و اگر هر يك از اين سرعتهاي ارتعاشي حفظ شوند، به عينيت خواهند رسيد. در حالت نخست، نتيجه، سلامت جسم، ذهن و اخلاق خواهد بود و در حالت دوم، ناسازگاري، ناهماهنگي و بيماري، حاصل خواهد شد.
9- پس به حقيقتي دربارۀ اين قدرت، پي ميبريم و آن اين است كه ذهن بر بدن تسلط دارد.
10- ذهن عيني، اثرات معيني بر روي بدن دارد كه به سادگي قابل تشخيص است. برخي اين اثر را اينگونه توصيف ميكنند: وقتي چيز مضحكي، ناگهان شما را به خنده وا ميدارد و تمام بدن شما در اثر اين خنده، به لرزه درميآيد، درمييابيم كه فكر، ميتواند عضلات بدن شما را كنترل كند. برخي ديگر بر این باورند که وقتي چيزي ترحم شما را برميانگيزد و چشمان شما پر از اشك ميشود، درميیابیم كه افكار ميتوانند غدد بدن را هم كنترل كنند يا وقتي كه عصبي ميشويد، خون به چهرۀ شما ميدود و صورتتان را سرخ ميكند و اين يعني اينكه فكر، حتي بر جريان خون شما هم تسلط دارد. اما از آنجا كه اين تجربيات، همگي محصول تاثيرگذاري ذهن عيني بر بدن هستند، نتايجي كم دوام و زودگذر دارند، به زودي از بين ميروند و شرايط به حالت سابق برميگردد.
11- بيایید ببينيم اثرگذاري ذهن نيمهآگاه بر روي بدن، چه تفاوتي دارد. وقتي كه شما زخمي ميشويد، بلافاصله هزاران سلول، براي بهبود آن جراحت آغاز به كار ميكنند و تنها در عرض چند روز يا چند هفته، كار خود را به پايان ميرسانند. حتي ممكن است يكي از استخوانهايتان بشكند. هيچ جراحي روي كرۀ زمين نميتواند اين قطعات را به هم جوش دهد (ميلهها و يا ابزارهاي ديگري كه براي تقويت يا جايگزيني استخوانها به كار ميروند هم، چنين كاري نميكنند).
او ميتواند استخوان را براي شما جا بيندازد و ذهن ذهني بلافاصله فرايند جوش دادن قطعات به يكديگر را آغاز ميكند و در مدت زماني كوتاه، استخوان شما همان استقامتي را خواهد داشت كه قبلاً داشته است. ممكن است مسموم شويد، ذهن ذهني فوراً خطر را شناسايي ميكند و براي دفع اين خطر، تلاشي جدي آغاز ميكند.
ممكن است مورد هجوم ميكروبي خطرناك قرار گيريد و باز هم بلافاصله، ذهن ذهني شروع ميكند به ساختن يك ديواره در اطراف منطقۀ آلوده و با جذب آنها در گلبولهاي سفيد خون كه براي همين منظور خلق شدهاند، آن آلودگي را از بين ميبرد.
12- معمولاً اين فرايندهاي ذهن نيمهآگاه، بدون آگاهي و هدايت انجام ميشوند و تا زماني كه ما در آنها مداخله نكنيم، نتيجه مطلوب خواهد بود.
اما از آنجا كه اين چند ميليون سلول ترميمي، همگي هوشمند هستند و به افكار ما واكنش نشان ميدهند، اغلب به وسيلۀ افكار ما، يعني افكاري چون ترس، ترديد و اضطراب، ناتوان و فلج ميشوند.
آنها مانند سپاهی از كارگران هستند كه آمادهاند تا بخشي مهم از كار را آغاز كنند، اما هر بار كه ميخواهند شروع به كار كنند، اغتشاشی آغاز ميشود يا برنامهها تغيير ميكند تا آنكه سرانجام مأيوس ميشوند و كار را رها ميكنند.
13- راهي كه به سلامتي ختم ميشود، بر پايۀ قانون ارتعاش بنا شده، كه مبناي تمامي علوم است و اين قانون به وسيلۀ ذهن و جهان درون، فعال ميشود كه كاري است كه با تلاش و تمرين فردي، امكانپذير ميشود. جهان قدرت ما، جهاني دروني است و اگر عاقل باشيم، وقت و تلاش خود را هدر نخواهيم داد تا به همان شيوهاي كه در جهان بيرون به اثرات و نتايج، دست مييابیم، عمل كنيم، چرا كه جهان خارج تنها يك بازتاب خارجي است.
14- علل ما همواره در جهان درون، يافت ميشوند و با تغيير علتها، معلولها نيز تغيير مييابند.
15- تمام سلولهاي جسم شما هوشمند هستند و به دستورات شما پاسخ ميدهند. تمام سلولها، سازنده هستند و دقيقاً همان الگويي را كه شما به آنها دادهايد، ميسازند.
16- بنابراين، هنگامي كه تصاويري بينقص، مقابل ذهن ذهني قرار ميدهيم، انرژيهاي خلاق، جسمي بينقص خواهند ساخت.
17- سلولهاي مغزي نيز به همين شيوه ساخته ميشوند. كيفيت مغز را حالت ذهني ما يا وضعيت ذهني ما تعيين ميكند. در نتيجه، اگر حالات ذهني نامطلوب به ذهن ذهني منتقل شوند، اين حالات نيز، به نوبۀ خود، به بدن انتقال مييابند. پس به سادگي ميتوان دريافت كه اگر ميخواهيم بدن ما سلامت، قدرت و سرزندگي نشان دهد، بايد اين فكر را فكر غالب خود قرار دهيم.
18- به اين طريق درمييابيم كه هر عنصري از جسم انسان، محصول يك ارتعاش معين است.
19- ميدانيم كه تأثیرات ذهني، ارتعاشاتي معين هستند.
20- ميدانيم كه ارتعاشات سريعتر، ارتعاشات كندتر را تحت سلطه قرار ميدهند و آنها را تبديل و كنترل ميكنند، تغيير ميدهند و دفع ميكنند.
21- ميدانيم كه سرعت ارتعاش را نوع سلولهاي مغزي تعيين ميكنند.
22- ميدانيم كه چطور بايد اين سلولهاي مغزي را بسازيم.
23- پس ميدانيم كه چطور ميتوان هر نوع تغيير مطلوب را در جسم ايجاد كرد و با كسب آگاهي عملي از قدرت ذهن در حد اعلاي آن، در مييابيم كه عملاً نميتوان هيچ حد و مرزي براي توانايي ما در هماهنگي و همسويي با قانون طبيعي كه تواناي مطلق است، قائل شد.
24- امروزه همگان بيش از پيش، به تأثير و يا قدرت كنترل ذهن بر روي بدن پي ميبرند و بسياري از پزشكان، توجه و اهميتي جدي به اين موضوع دارند. دكتر آلبرت. تي. شوفيلد كه كتابهاي مهم متعددي در اين باره نوشته ميگويد: «موضوع ذهن درماني، هنوز هم كاملاً در كارهاي پزشكي، ناديده گرفته ميشود و در فيزيولوژي ما هيچ اشارهاي به قدرت كنترلكنندۀ مركزي نميشود، قدرتي كه جسم ما را به سوي سلامتي و مصلحت آن، هدايت ميكند و قدرت مسلط ذهن بر جسم كه به ندرت از آن سخن به ميان ميآيد.»
25- بدون شك، بسياري از پزشكان، بيماريهاي عصبي را كه منشأ كاركردی دارند با درايت و به خوبي درمان ميكنند، اما ما بر اين اعتقاديم دانشي را كه آنان به نمايش ميگذارند، از هيچ مدرسه و از هيچ كتابي نياموختهاند، بلكه اين دانش، یک دانش شهودي و تجربي است.
26- اين، آن چيزي نيست كه انتظار ميرود. قدرت شفابخشي ذهني بايد يكي از موضوعات درسي دقيق، خاص و علمي آموزشهاي هر مدرسۀ پزشكي باشد.
ميتوانيم موضوع درمانهاي ناقص يا عدم درمان را به طور مفصلتر، بررسي كنيم و به تشريح نتايج فاجعهآميز مواردي بپردازيم كه مورد غفلت قرار گرفتهاند، اما اين كار فقط يك كار مغرضانه خواهد بود.
27- شكي نيست كه تعداد كمي از بيماران، از اين موضوع آگاهند كه تا چه حد ميتوانند در درمان خود مؤثر باشند. آنچه بيمار ميتواند براي خود انجام دهد و نيروهايي كه ميتواند در خود فعال كند، هنوز ناشناخته است. من هنوز هم بر اين باورم كه اين نيروها بسيار فراتر از حد تصور هستند و بدون شك ميتوان بيشتر و بيشتر، از آنها بهره گرفت. خود بيمار ميتواند درمان ذهني را به نحوي هدايت كند كه با برانگيختن احساساتي چون شادي، اميد، ايمان و عشق و با القاي محركهايي براي تلاش ذهني، با تمرين مداوم ذهني و با بيتوجهي به افكار مربوط به بيماري، خود را به سوي آرامش و اشتياق ذهني سوق دهد.
28- براي تمرين اين درس بر جملات زيباي تنيسون، تمركز ميكنيم: «با او سخن بگو، آری با او سخن بگو، چرا كه صداي تو را ميشنود و به این طریق روح تو با روح او ملاقات ميكند، ملاقاتي نزديكتر از ملاقات دست و پای تو با تو و نزديكتر از نفس تو به تو! »
و سعي كنيد بفهميد كه وقتي با او سخن ميگوييد، با قدرت مطلق، در تماس هستید.
29- اين شناخت و ادراك قدرت مطلق به سرعت هر نوع و هر شكلي از بيماري و رنج را از بين ميبرد و تعادل و كمال را جايگزين آنها ميكند.
آنگاه به ياد آوريد كه ظاهراً برخي افراد تصور ميكنند كه بيماري و رنج را خدا براي آنها فرستاده است؛ اگر چنين بود، تمام پزشكان، جراحان و پرستاران صليب سرخ در حال سرپيچي از خواست خدا بودند و بيمارستانها و آسايشگاهها، به جاي آنكه خانهاي براي محبت و بخشودگي باشند، جايگاه سركشي از فرامين خدا بودند. البته نامعقول بودن اين عقيده، فوراً آشکار ميشود. اما هنوز هم افرادي هستند كه به اين مسئله اعتقاد دارند.
30-حال بگذاريد تأملي بر اين واقعيت داشته باشيم. تا همين اواخر، تعاليم ديني سعي داشتند به ما بياموزند كه با يك خالق غيرمعقول طرف هستيم، كسي كه موجوداتي را خلق كرده، قابليت ارتكاب خطا به آنها داده و بعد هم اجازه ميدهد به سبب همين خطاها و گناهان، تنبيه شوند. البته، پيآمد يك چنين جهالت عظيمي اين است كه به جاي عشق، ترس ايجاد ميشود و از اين رو اكنون پس از گذشت دو هزار سال از اين نوع تبليغات، مبلغان ديني ما، مصرانه در حال عذرخواهي از عالم مسيحيت هستند.
31- بنابراين، شناخت فرد آرماني، فردي كه تصويري از خدا و انعکاسی از او باشد و نيز شناخت ذهني كه خالق تمام چيزها است و تمام چيزهاي موجود را شكل ميدهد، از آنها حمايت ميكند، آنها را حفظ میکند، ميآفريند و پديد ميآورد، برايتان آسانتر خواهد شد.
«همه، اجزايي از يك كل عظيم هستيم كه جسم آن طبيعت و روح آن، خدا محسوب ميشود.»
شانس، محصول ادراك است. عمل نتيجۀ الهام و رشد، حاصل دانش است و ثمرة پیشرفت، مقام خواهد بود. يعني همواره عامل روحاني در جايگاه نخست قرار دارد و نقش علت را ایفا میکند و سپس تبديل به امكانات نامتناهي و نامحدود موفقيت، صورت ميگيرد.
1398/06/24 752
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر