گفت‌وگو با نصرالله حدادی:

سرگذشت کتاب‌فروشی‌های تهران و خیابان انقلاب چه می‌شود؟

نصرالله حدادی؛ پژوهشگر و تهران‌شناس پیشکسوت می‌گوید کار کتاب‌‌فروشان در خیابان انقلاب به جایی رسیده است که قفسه‌های کتاب‌فروشی‌شان را با کتاب‌های کمک‌آموزشی پر کرده‌اند. به گفته او کتابفروشان زمانی که کنکور از سیستم آموزشی حذف شود خیابان انقلاب هم تغییر کاربری می‌دهد و بعید است با توجه به وضع موجود کتاب‌فروشی‌ای به معنای واقعی باقی بماند.

مهتاب دمیرچی: کتاب‌فروشی از جمله مشاغل قدیمی بازار تهران به شمار می‌آید. کمتر از یک قرن پیش کتاب مانند هر کالای دیگری ابتدا به بازار راه پیدا می‌کرد و کتابفروشان در بازار به فروش و توزیع می‌پرداختند. اینکه امروز ماوای اصلی کتاب‌فروشان را خیابان انقلاب و روبه‌روی دانشگاه تهران می‌بینیم، ابتدا نتیجه تغییر دیدگاه و بینش در انتشار کتاب‌هایی بود که از یک زمانی به بعد فضای بازار را پر کرده بود. در ادامه نیز کتابفروشان با رخ دادن برخی وقایع سیاسی آرام آرام مکان کسب و کارشان را تغییر دادند.

نصرالله حدادی نویسنده و پژوهشگر تاریخ تهران، از جمله افرادی است که پژوهش‌ها و تحقیقات زیادی درباره تهران داشته است. حدادی می‌گوید که تولد آخرین منزلگاه کتاب در تهران به دوران قاجار در بازار تهران برمی‌‌گردد. در دوره بلوغ کتابفروشی‌ها، اسلامیه‌ها سربلند کردند اما برای هر مخلوقی تولد و مرگی است؛ حال سوال اینجاست که آیا می‌توان برای خانه آخِر کتاب خط پایانی را تصور کرد؟ با وی درباره سرگذشت کتاب‌فروشان گفت‌و‌گو کردیم.

کمی درباره سرگذشت کتابفروشی‌ها و مکان اولیه کسب و کار آن‌ها در تهران بگویید؟

حدود و ثغور تهران اولیه که جنوب آن بخشی از خیابان مولوی، شرق آن خیابان ری، شمال آن خیابان امیرکبیر و خیابان امام خمینی فعلی و غرب آن خیابان شاپور یا وحدت اسلامی بود. این شهر محدود به چهار محله در جنوب بازار، غرب سنگلج، شرق چاله میدان و میان آن محله عودلاجان و پامنار می‌شد. تا قبل از سال 1246 شمسی،

بازار کتاب‌فروشان در انقلاب دو ویژگی مهم داشت؛ اول آنکه نزدیک دانشگاه بود و در عین حال نحله‌های فکری مختلف در انقلاب شکل گرفت. شکل جدیدی که کتاب‌فروشی‌ها به خود گرفتند هم از سوی مذهبی‌ها و هم از سوی چپی‌ها بود و یک دلیل دیگر آن هم این بود که برخلاف خیابان‌های دیگر که سر و انتهای آن‌ها بسته بود، روبه روی دانشگاه تهران این خاصیت را نداشت و این خیابان فضای بازتری به لحاظ جغرافیایی داشت. در واقع دانشگاه تهران آزادی عمل بیشتری به کتاب فروشان داد؛
 

کلیه فعالیت‌های اقتصادی شهر در بازار تهران متمرکز بود. کتاب فروشی‌های اولیه دقیقا در محدوده بازار فعالیت می‌کردند؛ اما در سال 1246 ناصرالدین شاه قاجار به دلیل تقاضا برای زمین تصمیم گرفت محدوده شهر که به آن حصار شاه تهماسبی می‌گفتند را گسترش دهد؛ درنتیجه تهران 12 کیلومتری به 32 کیلومتر گسترش یافت. بعد از این اتفاق شرق تهران خیابان 17 شهریور و شمال آن بخشی از خیابان انقلاب فعلی شد؛ همچنین غرب آن را خیابان کارگر فعلی و جنوب آن را خیابان شوش دربرمی‌گرفت. همین مساله باعث شد که کسب و کارهایی که داخل بازار تهران رواج داشت به خارج از آن هم راه پیدا کند و طبیعتا کتاب فروشی‌هایی که داخل بازار فعالیت می‌کردند مستثنی از این امر نبودند.

به همین دلیل برخی کتابفروشی‌ها به خیابان‌های تازه تاسیس آن زمان راه پیدا کردند. حاصل اضافه شدن این 20 کیلومتر به تهران به وجود آمدن یک محله جدید به نام محله دولت بود که محدوده فعلی پل چوبی و میدان بهارستان تا خیابان 17 شهریور که جزو محدوده اعیان‌نشین آن زمان بود.
 
بعد از افزایش ارضی شهر تهران در زمان قاجار چه تغییری در مکان‌گزینی کتاب‌فروشان به وجود آمد؟

فعل و انفعالاتی که بر اثر این اتفاق رخ داد این بود که برخی کتاب‌فروشی‌های بازار تهران که در بازار حلبی‌سازهای سابق یا بازار بین‌الحرمین به کسب و کار مشغول بودند، به تدریج به مناطق دیگر بازار تهران مثل بازار کاشفی و بازار سلطانی گسترش یافتند تا به ناصر خسرو آمدند و در این محل به کسب و کار پرداختند. در برخی  منابع که خیلی نمی‌تواند معتبر باشد گفته‌اند کتابفروشی‌هایی هم در بازار امیر در زمان صدارت امیرکبیر و بعد از آن به تعداد انگشت شماری وجود داشتند. ولی عمده کتابفروشی‌های معتبر تهران در بازار حلبی‌سازها بوند و بعدها به سایر نقاط تهران نقل مکان کردند. تا جایی که فضای بازار دیگر برای کتابفروشان کافی نبود و در کنار خیابان جبه‌خانه که آن زمان محل نگهداری سلاح یا مهمات یا در بعضی منابع محل نگهداری لباس‌های دربار بود؛ چند کتابفروشی پا گرفت. نام دیگر خیابان جبه‌خانه، بوذرجمهری (خیابان 15 خرداد فعلی) بود. در کنار این خیابان کتاب‌فروشی‌هایی به وجود آمدند که یکی از قدیمی‌ترین آنها کتاب فروشی اسلامیه است که شعبه دیگر آن کتاب فروشی علمیه اسلامیه است که هنوز هم در آن منطقه به فعالیت دارند.
 

 
 

اصلی‌ترین عامل شکل‌گیری شاه‌آباد به عنوان مرکز کتاب‌فروشی چه بود؟

در دهه دوم قرن حاضر رژیم پهلوی اول تصمیم گرفت که بخش غربی خیابان ناصرخسرو را تخریب کند و وزارت دارایی را شکل دهد. همانطور که گفتم، کتاب‌فروشی‌های بسیاری بودند که به کنار خیابان پانزده خرداد و خیابان ناصرخسرو نقل مکان کرده بودند و هر چه جمعیت بیشترمی‌شد، کتاب‌فروش‌ها به داخل برخی کوچه‌های آن خیابان‌ها هم می‌رفتند؛ کتاب‌فروشی مرکزی، انتشارات خیام و یا انتشارات معرفت شیرازی و برخی دیگر کم کم در آن زمان شکل گرفتند و کتاب فروشی ادبیه خاندان علمی و کتاب فروشی بارفتنی با عنوان شمس و دها کتاب‌فروشی دیگری یکی پس از دیگری آمدند و به این ترتیب ناصرخسرو تبدیل به مرکزی برای کتاب فروشی‌های مهم شهر شد که از ابتدای خیابان ناصر خسرو تا روبه روی دارالفنون گسترش داشت. اما وقتی رژیم پهلوی اول تصمیم گرفت قسمت غربی خیابان ناصر خسرو را تخریب کند کتاب‌فروشی‌ها باید یک فضایی را برای ادامه فعالیت خود پیدا می‌کردند. با توجه به اینکه مجلس شورای ملی در بهارستان و تعدادی از نمایندگان مجلس در آن منطقه زندگی می‌کردند، به هر رو اهل کتاب بودند و افراد فرهنگی رفت و آمد داشتند درنتیجه یک فضای فرهنگی
در دهه‌های پیش کتاب‌های کمک درسی، کمک حال کتاب‌های درسی بوده‌اند اما نه به شکل امروزی به هر حال از گذشته تاکنون بزرگترین ناشران کشور در شکل دادن کتاب‌های درسی نقش مهمی داشتند. اما به این شکلی که موسسات مستقلی برای این نوع از کتاب‌ها وجود داشته باشد نبود این واقعه از ابتدای دهه پنجاه با انتشارات توفیقیان شروع شد.

 

در آن منطقه به وجود آمد. این منطقه همان منطقه شاه‌آباد بود. این خیابان بسیار تحت تاثیر خیابان نادری و لاله‌زار و فضای خاص حاکم بر آن بود. تاثیر این دو خیابان و وجود مجلس باعث شد تا راسته خیابان شاه‌آباد تبدیل شود به راسته کتاب‌فروش‌ها و ناشرینی که در آنجا به فعالیت ‌پرداختند و بستر مناسب‌تری نسبت به ناصر خسرو و بازار داشتند.
 
آیا عبارت«کتاب‌های شاه‌آبادی» دلیل بر بی کیفیت بودن کتاب‌های کتاب‌فروشی‌های شاه‌آباد و یا دلیل درستی بر تقلبی بودن آن است؟

درباره عبارت کتاب‌های شاه‌آبادی باید بگویم به معنای این نیست که کتاب‌های شاه‌آباد از کیفیت پایینی برخوردار بودند و یا کتاب‌های تقلبی بودند بلکه عبارت کتاب‌های شاه‌آبادی را به این علت به کار می‌بردند که خیل زیادی از کتاب‌ها از آنجا منتشر می‌شد و هر کتابی در آنجا موجود بود. مانند آنکه در برهه‌ای از زمان می‌گفتند کالایی بازاری است این به معنای کیفیت پایین کالا نیست چون تنوع کالاها در بازار زیاد بود این اصطلاح را به کار می‌بردند.
 
چه زمانی کتاب‌فروشان تصمیم گرفتند مقصد بعدی کسب و کارشان خیابان انقلاب و رو به روی دانشگاه تهران باشد؟

حوادث شهریور 1320 باعث شد تا دگرگونی در کار کتابفروشی را شاهد باشیم و از آن پس کتاب‌فروشی‌ها سمت و سوق فکری خاصی را پیدا کرده بودند و بحث‌های ایدولوژیک بسیاری را مطرح می‌کردند. عمده نگرش کتاب‌فروشان، نگاه روشن فکری و چپ بود و کم کم انتشاراتی‌های دیگری آمدند که احساس می‌کردند باید کارهای تازه‌تری انجام دهند و هر کدام شاخه‌ای از کتاب و کتابفروشی را به دست گرفتند. در آن زمان آثار نویسندگان خارجی بسیار کم ترجمه می‌شد. به این ترتیب راه ترجمه باز شد و کتابفروشی‌ها رنگ جدیدی به خود گرفتند مانند انتشارات اقبال و ناشرینی و عمده آن‌ها انتشارات ابن‌سینا، صفی‌علی شاه و غیره بود.

در این زمان خیابان‌‌های اطراف بازار و ناصر خسرو و خیابان اصلی شاه‌آباد همچنان به قوت خود را باقی‌مانده بودند اما بعد از سال 1332  کم کم کتاب‌فروشی‌ها احساس کردند آن فضا هم کمی محدود است و به نوعی تنگ آمده  و با توجه به خفقانی که رژیم حکومتی آن زمان برای ناشران کتاب‌های دینی به وجود آورده بود، باعث شد تا محل جدید را برای فعالیت‌های خود برگزینند در این زمان کتاب‌فروشان نزدیک دانشگاه تهران را مقصد بعدی خود انتخاب کردند. همچنین از دلایلی که باعث شد تا بازار تهران رنگ ببازد از بین رفتن راسته بازارها و ورود بی‌رویه کالا و از بین رفتن حرمت‌ها بود که باعث شد بسیاری از بازاریان اصیل از بازار جدا شوند و فضای کتاب فروشی تنگ و تنگ تر شود و به ناصر خسرو کشیده شد و اکنون ناصر خسرو آخرین نفس‌هایش را می‌کشد و اساسا چون فضای کسب و کار کتاب وجود ندارد این منطقه هم در آینده‌ای نه چندان دور و نزدیک خالی از کتابفروشی می‌شود. فضای رشد کتاب‌فروشی مقابل دانشگاه تهران از سال 1342 به بعد شتاب گرفت.
 
چه عواملی باعث شد تا کتابفروشان
دیگر تیراژ کتاب نداریم بلکه تکثیر کتاب داریم چراکه با انتشار 200 جلد و یا حتی کمتر از آن نمی‌توان نام کتاب را بر روی این آثار گذاشت. به جرات می‌گویم در صورت تداوم وضع موجود در سال 1405 هیچ کتابفروشی رو به رو دانشگاه تهران نخواهیم داشت؛ چراکه صرفه اقتصادی ندارد و با حذف کنکور شاهد دگرگونی اساسی خواهیم بود.

 

به طور کامل از بازار تهران به سمت انقلاب کوچ کنند و یا علت توجه کتاب‌فروشان در دوره پهلوی دوم به سمت انقلاب چه بود؟

بازار کتاب‌فروشان در انقلاب دو ویژگی مهم داشت؛ اول آنکه نزدیک دانشگاه بود و در عین حال نحله‌های فکری مختلف در انقلاب شکل گرفت. شکل جدیدی که کتاب‌فروشی‌ها به خود گرفتند هم از سوی مذهبی‌ها و هم از سوی چپی‌ها بود و یک دلیل دیگر آن هم این بود که برخلاف خیابان‌های دیگر که سر و انتهای آن‌ها بسته بود، روبه روی دانشگاه تهران این خاصیت را نداشت و این خیابان فضای بازتری به لحاظ جغرافیایی داشت. در واقع دانشگاه تهران آزادی عمل بیشتری به کتاب فروشان داد؛ به همان نسبت که فعالیت روبه روی دانشگاه تهران پررنگ‌تر می‌شد از ابتدای دهه شصت هم تعدادی از کتاب فروشان به بلوار کشاورز نقل مکان کردند و اولین آنها خانه فرهنگی و هنر گویا بود.به دلیل دگرگونی که دربازار تهران رخ داده بود فضا برای کتاب فروختن مناسب نبود، به همین دلیل کتاب فروشی‌های بیشتری از بازار به انقلاب رو آوردند. در آن زمان برخی از ناشران و کتاب‌فروشان جهت‌گیری فکری داشتند و همه نوع تفکر در میان آنها دیده می‌شد مانند چاپخش (جاما) که ملی مذهبی است و برخی هم مذهبی مدرن بودند مانند دفتر نشر فرهنگی اسلامی که توسط دکتر بهشتی و باهنر و دیگران پی‌ریزی شد. درواقع زمانی که کتاب‌فروشی‌ها رو به روی دانشگاه آمدند رنگ ایدولوژیک بیشتری به خود گرفتند.

یکی دیگر از عواملی که باعث شد تا کتاب‌فروشان به سمت انقلاب روی بیاورند، وابستگی به کتاب‌های کمک درسی بود. در دهه‌های پیش کتاب‌های کمک درسی، کمک حال کتاب‌های درسی بوده‌اند اما نه به شکل امروزی به هر حال از گذشته تاکنون بزرگترین ناشران کشور در شکل دادن کتاب‌های درسی نقش مهمی داشتند. اما به این شکلی که موسسات مستقلی برای این نوع از کتاب‌ها وجود داشته باشد نبود این واقعه از ابتدای دهه پنجاه با انتشارات توفیقیان شروع شد.

با گذشت زمان انتشار این‌گونه کتاب‌ها را برای افراد به صورت نیاز و ضرورت درآوردند و والدین را مجبور می‌کردند برای فرزندانشان کتاب بخرند و توجهی به نیاز اصلی دانش‌آموزان نداشتند؛ در واقع نیاز سنجی نمی‌کردند. بسیاری از کتاب‌فروشی‌های انقلاب به معنای واقعی کتاب می‌فروختند یعنی مردم با توجه به نیاز خود کتاب‌هایشان را از این کتاب‌فروشی‌ها تهیه می‌کردند اما رفته رفته سلیقه مردم مطابق با نیازی که به آن‌ها داده شد شکل گرفت.
 

 
با توجه به وابستگی بسیاری از کتاب‌فروشان به کتاب‌های کمک درسی در صورت حذف کنکور، آینده کتاب‌فروشان در خیابان انقلاب را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

در گذشته کتاب‌های کمک آموزشی تیراژ وسیعی نداشتند اما هر چه جلوتر آمدیم با شکل‌گیری فراوان و متنوع دانشگاه‌ها میزان عمق معلومات در دانشگاه‌ها کاهش یافت و سطح سواد استادان و دانشجویان پایین‌تر آمد و طبیعتا کتاب‌های کمک‌درسی باید جای
اساسا حرفه کتابفروشی برای کتاب‌فروشان انقلاب فعالیت اقتصادی به شمار نمی‌آید و من در کل آینده کتاب را در ایران بسیار مبهم می‌بینم؛ از سویی زمینه‌های تحقیقاتی تا حدودی از بین رفته است، طوریکه اعمال سلیقه‌های فردی در انتشار کتاب‌ها بسیار زیاد شده است؛ این مسایل را می‌توان از عوامل اصلی ضعف تالیف در کشور دانست.

 

خالی این سواد کم را می گرفت. به این ترتیب کم کم کتاب‌های کمک درسی جان گرفتند. به عقیده من اتفاقی که برای کتاب‌فروشی‌های انقلاب بعد از حذف کنکور خواهد افتاد، این است که بیشتر کتاب‌فروشان کتاب‌های کمک درسی، از صحنه کتاب‌فروشی حذف خواهند شد و یا تغییر کاربری می‌دهند.

سرگذشت امروزی کتاب‌‌فروشان در خیابان انقلاب به جایی رسیده است که قفسه‌های کتاب‌فروشیشان را با کتاب‌های کمک‌آموزشی پر کرده‌اند و به جرات می‌توانم بگویم زمانی که کنکور از سیستم آموزشی حذف شوند خیابان انقلاب هم تغییر کاربری می‌دهند و بعید می‌دانم با توجه به وضع موجود کتاب‌فروشی به معنای واقعی باقی بماند.اساسا حرفه کتابفروشی برای کتاب‌فروشان انقلاب فعالیت اقتصادی به شمار نمی‌آید و من در کل آینده کتاب را در ایران بسیار مبهم می‌بینم؛ از سویی زمینه‌های تحقیقاتی تا حدودی از بین رفته است، طوریکه اعمال سلیقه‌های فردی در انتشار کتاب‌ها بسیار زیاد شده است؛ این مسایل را می‌توان از عوامل اصلی ضعف تالیف در کشور دانست.

باید بگویم دیگر تیراژ کتاب نداریم بلکه تکثیر کتاب داریم چراکه با انتشار 200 جلد و یا حتی کمتر از آن نمی‌توان نام کتاب را بر روی این آثار گذاشت. به جرات می‌گویم در صورت تداوم وضع موجود در سال 1405 هیچ کتابفروشی رو به رو دانشگاه تهران نخواهیم داشت؛ چراکه صرفه اقتصادی ندارد و با حذف کنکور شاهد دگرگونی اساسی خواهیم بود. از سوی دیگر بسیاری از ناشران کاملا به صورت سنتی کتاب تولید می‌کنند و در کل شیوه‌ توزیع کتاب در ایران سنتی است. از همه دردها بالاتر اینکه در کشور ما کمتر کسی احساس می‌کند که باید بداند و نیاز به آگاهی دارد.

از گذشته و آینده کتابفروشان گفتید. کتاب‌خوانی را با توجه به وضع موجود چگونه می‌بینید؟

من معتقدم نباید به افراد کتاب خواندن را توصیه کرد افراد خود باید احساس کنند که نیاز به دانایی و باید آگاهی کسب کنند اما جامعه امروزی ما متاسفانه این نیاز را در خود نمی‌بیند و فعالیت فرهنگی یعنی اینکه احساس به دانستن را در افراد باید ایجاد کنند.کتاب های زرد کمکی به دانش مردم نمی‌کنند البته من منکر وجود این کتاب‌ها در بازار نشر نیستم. این کتاب‌ها بیشتر جنبه سرگرمی دارند و کمتر فردی پیدا می‌شود که با خواندن کتاب‌های غیر جدی به کتاب‌های جدی رو بیاورد. باید بگویم تنها خیری که این کتاب‌ها دارند باعث گردش مالی مناسب برای صنعت نشر به حساب می‌آیند.

به صورت کلی سه دسته کتاب وجود دارند کتاب‌های ماندنی، کتاب‌های خواندنی و کتاب‌های ماندنی خواندنی، کتاب‌های ماندنی کتاب‌های مرجع هستند کتاب‌های خواندنی کتاب‌هایی هستند که ارزش یک بار خواندن را دارند؛ اما کتاب‌های خواندنی ماندنی آن دسته از کتاب‌هایی هستند که هم باید خوانده شوند هم باید نگه‌داشته شوند. مانند برخی از کتاب‌های تاریخی مثل کتاب شاه عباس نصرالله فلسفی که از مهم‌ترین کتاب‌ها در تاریخ صفویه است که باید آن را خواند و در کتاب‌خانه‌ها نگه‌داشت.

(منبع: ایبنا)

1396/11/19
2010

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر