زال و رودابه
کنون کار رودابه و کام زال/ به جای آمد و این بود نیک فال
سام پادشاهی زابل را به زال میسپارد. زال نیز به سرکشی اطراف می رود. به کابل میرسد و با مهراب (پادشاه کابل) آشنا میشود و پس از آن با شنیدن تعاریفی از دختر مهراب، نادیده دلباخته او میشود. رودابه نیز دورادور با شنیدن اوصاف زال، عاشق و شیفته او می شود. بعد با میانجیگری کنیزان رودابه زال به دیدار او نائل میشود. اما سام و منوچهرشاه راضی به این وصلت نبودهاند. زال به سختی آنها را راضی میکند.
سام به این دلیل که مهراب از نوادگان ضحاک بوده، با این وصلت مخالفت میکند و به زال یادآوری میکند که منوچهرشاه به هیچوجه به این پیوند رضایت نخواهد داد. عاقبت سام راضی میشود تا خود با منوچهرشاه گفتگو کند. اما هنگامی که برای گفتگو با شاه میرود، او برای سنجیدن میزان وفاداری سام به او فرمان میدهد تا به کابل بتازد و دربار مهراب را درهم کوبد. سام بدون آنکه دلیل رفتنش را برای شاه بگوید، سر به فرمان او مینهد. زال که از موضوع آگاه میشود، به پدر نامه مینویسد و به او میگوید به خاطر رها کردن او در زمان کودکی به او مدیون است و از او میخواهد خودش واسطه زال و شاه شود. سام نامهای به منوچهر مینویسد و به دست زال میدهد. زال به دربار میرود. منوچهر شاه با کمک ستارهشناسان از آینده فرزند زال و رودابه باخبر میشود و چون میبیند که قرار است از آن دو فرزندی یل و پاسبان ایرانزمین پدید آید، رضایت میدهد.
از طرفی زمانی که سام به دربار مهراب میتازد، مهراب از خشم و برای آرام کردن سام قصد کشتن رودابه را میکند. اما سیندخت (مادر رودابه) او را از این کار بازمیدارد و خود به گفتگو با سام میپردازد. سام که خود را معرفی نکرده بود، زمانی که مادر دختر را آن همه عاقل و فرزانه و نیکومنش دید، دختر را از او خواستگاری کرد.
(آیآی کتاب)
1396/11/25 3169
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر