چگونه از ارسطو زرنگ تر باشیم

چگونه شیئی خواستنی باشیم

عاشق بودن حالت پیچیده ای ست. ولی اگر فقط بر میل جنسی موجود در عشق تمرکز کنیم ، به حد کافی با پیچیدگی رو به رو خواهیم شد. وقتی نسبت به کسی میل جنسی پیدا می کنیم ، دقیقاً به چه چیزی میل داریم؟

ولی بسیار فراتر از یک شیء
عاشق بودن حالت پیچیده ای ست. ولی اگر فقط بر میل جنسی موجود در عشق تمرکز کنیم ، به حد کافی با پیچیدگی رو به رو خواهیم شد. وقتی نسبت به کسی میل جنسی پیدا می  کنیم ، دقیقاً به چه چیزی میل داریم؟ می  توان گفت این حس یک اشتیاق ، یک شهوت است. حسی بسیار شدیدتر ولی شبیه به تمایلی ست که بعضی افراد نسبت به قهوه یا شکلات و یا حتی فوتبال دارند. البته ، "بیا بریم قهوه بخوریم" دعوت رایجی ست که معمولاً انگیزۀ آن میل جنسی ست. پس دقیقاً چه چیزی ست که به آن میل داریم؟ مسلماً قهوه نیست.


شراب ، آب و پنجرۀ اتاق خواب
تصور کنید – گرچه این تصور مبتنی بر واقعیت است – دختری نیمه خواب در تخت خود منتظر نامزدش است تا به او بپیوندد. نامزدش پایین پله ها در حال چرت زدن است که ناگهان دزدی از پنجرۀ باز اتاق خواب به داخل می  آید. دزد تصویر دختر نیمه خواب را در نور ماه می  بیند و از موقعیت سوء استفاده می  کند. دختر خواب آلود که او را با نامزدش اشتباه می  گیرد ، تسلیم می  شود. پس آنها رابطۀ جنسی برقرار می  کنند و میل جنسی دختر فرو می  نشیند. ولی میل جنسی دختر برای نامزدش بود. این میل ارضاء نشده است. بلکه رها شده یا در مسیر اشتباهی قرار گرفته است. مقصود میل جنسی – میلی بسیار مبهم ، همان طور که خواهیم دید – شخص خاصی است. و به سوی آن فرد جهت می  گیرد. این میل شامل تملک دیگری ، گرفتن او و خواستن اوست – و یا در تملک دیگری بودن ، گرفته شدن و خواسته شدن. ممکن است ما ملکی داشته باشیم یا شراب بخواهیم ، ولی چنین مثال هایی بسیار متفاوت است از  آنچه عشاق می  خواهند یا دارند وقتی در تملک یکدیگرند.
شما در حال دویدن بوده اید. اکنون دلتان آب می  خواهد. 5 لیوان آب در مقابلتان قرار دارد. آیا فرقی دارد کدام لیوان را بردارید؟ اصلاً. فقط دلتان آب می  خواهد. شما متخصص شراب هستید. مسلماً از شراب ارزان قیمتی که در بطری پلاستیکی ریخته شده است نمی نوشید. ولی وقتی یک شراب عالی را انتخاب کردید ، دیگر برایتان فرقی ندارد در چه جامی ریخته شده باشد. فرض می  کنیم جام ها هم اندازه و بدون شکستگی هستند. مثال زیر را هر طور که می  خواهید در نظر بگیرید ، زنی مردی را می  خواهد یا برعکس.
بعضی اوقات یک مرد فقط دلش زن می  خواهد. ملوانی را تصور کنید که پس از هفته ها مسافرت دریایی به ساحل بر می  گردد. او یک زن می  خواهد. نیاز دارد میل جنسی اش را توسط یک زن ارضاء کند. ولی هنوز زن خاصی نیست که او را پسندیده باشد. اکنون وضعیت او شبیه شماست وقتی دلتان یک لیوان آب یا شراب خوب می  خواهد.
وقتی زنی در دید او قرار بگیرد ، مثلاً تانیا ، حس می  کند میل جنسی اش معطوف تانیا شده است. و این میل جنسی تنها در صورتی فرو می  نشیند که با تانیا رابطه برقرار کند. در مثال اول فصل ، دزد نمی  تواند میل جنسی دختر نسبت به نامزدش را ارضاء کند. اگرچه میل به خوردن آب با هر لیوان آبی بر طرف می  شود. مهم نیست چه لیوانی باشد. همه به اندازۀ یکدیگر مناسبند. و حتی وقتی یک لیوان خاص را در دست دارید ، میل شما هنوز فقط برای آب است.


مقصود میل جنسی بودن
ممکن است میل داشته باشیم لیوان آبی بنوشیم یا شکلاتی بخوریم. ممکن است دلمان فقط زنی بخواهد. ولی نمی  توانیم میل جنسی نسبت به هر زنی داشته باشیم. میل جنسی نیاز به شخص خاصی برای جهت دهی دارد. وقتی میل جنسی نسبت به مثلاً تانیا ایجاد شد ، این میل نمی  تواند به وسیلۀ خواهر دوقلوی تانیا ارضاء شود. تانیا غیرقابل جایگزینی است. میل جنسی مفعولی غیرقابل جایگزین دارد. ولی این مسئله خیلی مهم نیست. اگر ملوان قصۀ ما نتواند با تانیا رابطه برقرار کند ، سریعاً میل جنسی دیگری برای اولین زنی که بعد از تانیا می  بیند ، مثلاً وانیا ، در او به وجود می  آید. ولی وقتی میل جنسی با عشق آمیخته می  شود ، این رفتن از فردی به فرد دیگر ، نامناسب است. عشق شهوانی معمولاً بیشتر از یک تعویض سادۀ تانیا با وانیا است. خیلی ها به درک برتراند راسل از عشق شک دارند. زیرا او می  گوید که عشقش نسبت همسرش در طول یک دوچرخه سواری از بین رفت ، به همین سادگی.
تمایز مهمی  بین آنچه جایگزین پذیر و آنچه غیرقابل جایگزینی ست وجود دارد. تمایز آنجا به وجود می  آید که یک نوع شیء برای ما اهمیت داشته باشد – و هر نمونه ای از آن شیء برای ما مناسب باشد – یا اینکه شیئی خاص را بخواهیم و نمونه  های دیگر از آن اگرچه همان خصوصیات را داشته باشند ، به درد ما نخورند. گاهی گفته می  شود که این تمایز همان تمایز بین اشیاء و افراد است. اگر دلمان یک لیوان آب بخواهد ، هر لیوان آبی مناسب است؛ ولی اگر عاشق بل باشیم ، فرد دیگری نمی  تواند حس ما نسبت به بل را اضاء کند. البته این تفکر صحیح نیست. درست است که شراب ، لیوان آب و شکلات قابل جایگزین شدن هستند ، راننده  های قطار و کارمندان کافه ها نیز همین طورند. درست است که فرزند و معشوق غیرقابل جایگزینی هستند ، ولی یادگارهایی از دوستان قدیم ، هدیه هایی از کسانی که دوستشان داشته ایم و نقاشی  های معروف نیز همین گونه اند.
وقتی بل را می  خواهید ، چه چیزی می  خواهید؟
هال از نظر جنسی به بل تمایل دارد. او دقیقاً به چه چیزی میل دارد؟ توجه داشته باشید که  هال نمی خواهد میلش تصادفی فرو نشیند. حتی ممکن است اصلاً نخواهد میلش را ارضاء کند. ممکن است از خود میلش لذت ببرد و با به تعویق افتادن ارضای آن خوش باشد. به هر حال ، چه چیزی میل او را به خوبی ارضاء خواهد کرد؟
همیشه نباید میل جنسی را با خواستن برقراری رابطۀ جنسی با دیگری یکسان در نظر بگیریم. یک زن فاحشه ممکن است بخواهد با مشتری اش رابطۀ جنسی برقرار کند ولی او هیچ میل جنسی نسبت به مشتری ندارد. یک بازیگر ممکن است فکر کند قرار است در فیلم با بازیگر نقش اول رابطۀ جنسی داشته باشد ولی این بدین معنا نیست که او نسبت به بازیگر نقش اول میل جنسی دارد.  هال ، با اینکه نسبت به بل تمایل جنسی دارد ، ممکن است دلش نخواهد با او رابطۀ جنسی داشته باشد: ممکن است از فاصلۀ سنی بین خودش و بل و یا از خطرات سلامتی بترسد. چنین مواردی به ما یادآوری می  کند که گاهی اوقات می  توانیم حالات روحی متضادی داشته باشیم. شاید  هال دلش بخواهد با بل رابطۀ جنسی برقرار کند ولی در عین حال از چنین کاری بترسد.
مارکی دوساد نوشته است که عشق شهوانی به میل جنسی خلاصه می  شود. در "ژولیت" او می  نویسد که عاشق زنی زیبا شده است و هم زمان مرد دیگری تنها به او میل جنسی دارد: "هردوی ما می  خواهیم کنار او باشیم. او به این دلیل که فقط بدنش را می  خواهد. و من به دلیل اشتباهی متافیزیکی متقاعد شده ام که فقط قلبش است که می  خواهم داشته باشم. اگر انسان درمورد علایق خود به دقت فکر کند ، می  بیند که تنها محدود به لذت جسمانی ست." یک برداشت از نوشتۀ دوساد این است که بگوییم وقتی هال نسبت به بل میل جنسی دارد ، به دنبال احساسات جسمانی لذت بخش است. اگرچه این همۀ  آنچه او می  خواهد نیست. اگر  این گونه بود ،  هال بدون حضور بل نیز می  توانست به آن لذت ها دست یابد.
یک برداشت دیگر این است:  آنچه هال می  خواهد ، رابطۀ بدنی با بل است. ولی آیا این میل به رابطۀ جسمانی ، دلیل اصلی میل جنسی ست؟ یک کشتی گیر نیز دلش می  خواهد رابطۀ بدنی با حریفش داشته باشد و از به زمین زدن او لذت می  برد؛ ولی این اصلاً به معنای داشتن میل جنسی نسبت به حریف نیست.
مطالب ذکر شده نشان می  دهد که برداشت  ایمانوئل کانت از عشق شهوانی بسیار از واقعیت دور است:
عشق شهوانی فرد مورد نظر را مقصود اشتیاق و میل قرار می  دهد. همین که این میل ارضاء شد ، فرد کنار گذاشته می  شود. همان گونه که وقتی آب لیمویی را خوردیم ، لیموی خشک را کنار می  گذاریم.


متافیزیک خطرناک بدن
بسیاری از عشاق بارها با این مشکل مواجه شده اند که شریکشان از راه  های فیزیکی و بدون نیاز به آنها ، میل جنسی خود را ارضاء می  کند. ولی مقصود اصلی یک میل جنسی ، این نیست. درست است که گاهی اوقات مردان به زنان دارو می  خورانند تا بتوانند با آنها رابطۀ جنسی برقرارکنند ، ولی این راهی  بی ارزش و اشتباه برای ارضای میل جنسی است. در واقع نمی دانیم با این کار آیا میل جنسی آنها فرو می  نشیند یا خیر. کلمه ای که در اینجا در ذهن تداعی می  شود "رابطۀ دو طرفه" است.
یک معشوق – یک انسان ، یک فرد – تنها توده ای گوشت نیست که با آن رابطه داشته باشیم. یک فرد یک موجود هوشیار است: بدن او با هوشیاری در آمیخته است. ژان پل سارتر ، فیلسوف و رمان نویس اگزیستانسیالیست فرانسوی قرن بیستم ، این موضوع را  این گونه بیان می  کند:
خودم را برهنه می  سازم تا دیگری را جذب کنم و او به بدن من میل پیدا کند. دقیقاً به این دلیل که این میل در او چیزی جز میل به جسمی شبیه خودش نیست. پس میل ، یک دعوت به خواستن است. فقط بدن من است که می  داند چگونه راهش را به بدن دیگری پیدا کند. و من بدن خودم را کنار بدن او قرار می  دهم تا میل به آن را در او بیدار کنم. هر هوشیاری با تجسم خود می  تواند تجسم دیگری را دریابد. هر ناراحتی می  تواند موجب ایجاد ناراحتی در دیگری شود و  این گونه است که پیش رفت حاصل می  شود.
میل جنسی  هال شامل این میل است که بل با دانستن اینکه  هال میل دارد او تحریک شود ، تحریک بشود. می  توانیم تصور کنیم که تحریک با دانستن وجود یک تحریک شدن مشترک ، قوت می  یابد. به این موضوع توجه کنید که چگونه نگاه مشترک می  تواند سبب ایجاد یک میل مشترک شود. با این حال ، نوشتۀ سارتر تصویری از پارادوکس و تضاد را هم به دست می  دهد.  هال می  خواهد بل یک فرد هوشیار مستقل باشد ولی در عین حال دوست دارد با او ارتباط بدنی داشته باشد که با احترام به شخصیت او به عنوان یک فرد مستقل هم خوانی ندارد. میل جنسی ، وقتی به دنبال تملک دیگری ست ، شرایط غیر ممکنی ایجاد می  کند که در آن فرد هم می  خواهد دیگری را به عنوان یک شیء در اختیار داشته باشد و هم می  خواهد طرف مقابل هوشیارانه او را بخواهد.
اینکه سارتر دقیقاً چگونه استدلال می  کند ، واضح نیست. زیرا مقصود میل جنسی نیز واضح نیست. میل به طور طبیعی شامل هم عمل ارادی و هم اتفاقات غیر ارادی در بدن است و باعث می  شود که فرد مقابل هم یک جسم و هم یک موجود هوشیار در نظر گرفته شود.


دفاع از مقصود (هدف) رابطۀ جنسی
چکمه  های چرمی  نمی  توانند رابطۀ متقابل داشته باشند؛ بنابراین اگرچه  هال می  تواند کار های زیادی با چکمه  های چرمی  گران قیمت بل انجام دهد ، نمی  تواند میل جنسی نسبت به آنها داشته باشد ، هر چقدر هم آن چکمه ها بر جذابیت رابطۀ جنسی بیفزایند. البته که  هال می  تواند نسبت به کسی که آنها را پوشیده است ، یعنی بل ، میل جنسی داشته باشد.
حتی با آگاهی از این موضوع که میل جنسی نسبت به فردی هوشیار جهت می  گیرد ، برخی بر این عقیده اند که در روابط جنسی با زن تنها به عنوان یک جسم جایگزین پذیر رفتار می  شود. در واقع همان طور که دیدیم ، کانت تمامی روابط جنسی بدون عشق را شهوت محض می  داند که در آن معمولاً مرد ، زن را جسمی  برای رفع نیاز و سپس کنار گذاشتن می  بیند. با این وجود ، میل جنسی بسیار متفاوت از میل به یک تکه شکلات یا کیک یا لیمو است.
نارضایتی از "مقصود رابطۀ جنسی" بودن از چیز های مختلفی سرچشمه می  گیرد: ممکن است "مقصود" با ارادۀ خود به رابطه تن ندهد و یا علایق او در نظر گرفته نشود. ممکن است او تنها به عنوان وسیله ای برای رفع نیاز جنسی مرد استفاده شود. میل جنسی حتماً نباید شامل این ویژگی ها باشد – و هیچ دلیلی ندارد که فکر کنیم اغلب  این گونه است – ولی میل جنسی واقعاً بر بیولوژی بدن ما و اشتیاقمان به یک جسم هم زمان با تلاشمان برای تحریک کردن دیگری و یکی شدن با او تمرکز دارد.
با در نظر گرفتن میل جنسی به عنوان حالتی که هم شامل جسم و هم شامل هوشیاری ست ، جای تعجب نیست که در آن فرمان دادن و فرمان پذیرفتن می  تواند وجود داشته باشد. نقش مقصود یک رابطۀ جنسی را بازی کردن بسیار متفاوت با مقصود یک رابطۀ جنسی بودن است. اهمیت این نقش – به داستان  های تخیلی در مورد عشاقی که برای یکدیگر خلق شده اند و یکدیگر را "نیمۀ گمشده" خود می  دانند فکر کنید – فقط به مبهم بودن اینکه دقیقاً چه چیزی مقصود میل جنسی ست ، می  افزاید؛ ولی هر چقدر هم که این میل مبهم باشد ، چند نفر دلشان نمی خواهد آن را داشته باشند؟

 

1396/11/21
1158

برچسب ها

خبرهای مشابه

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر