چگونه از ارسطو زرنگ تر باشیم

چگونه یک قورباغه سه پا نباشیم

جملۀ "همه چیز نسبی‏ است" اغلب برای توجیه‏کردن استفاده می ‏شود. می ‏شنویم که قوانین وحشتناکی در جایی اجرا می ‏شود و ‏این‏گونه فکر می ‏کنیم که این قوانین ، اگرچه برای ما نادرست اند ، برای آنها درست است. "همه چیز نسبی ‏است" ما را قانع می ‏کند؛ به هر حال ما معمولاً در مورد صحیح و غلط بودن کارها به تفاهم نمی‏ رسیم. ب

در جهان اخلاقیاتی چهار پا
جملۀ "همه چیز نسبی‏ است" اغلب برای توجیه‏کردن استفاده می ‏شود. می ‏شنویم که قوانین وحشتناکی در جایی اجرا می ‏شود و ‏این‏گونه فکر می ‏کنیم که این قوانین ، اگرچه برای ما نادرست اند ، برای آنها درست است. "همه چیز نسبی ‏است" ما را قانع می ‏کند؛ به هر حال ما معمولاً در مورد صحیح و غلط بودن کارها به تفاهم نمی‏ رسیم. بعضی از متفکران بر این باورند که همۀ حقایق نسبی‏ هستند. دلیل این فکر شاید این باشد که ما با درکی انسانی به جهان می ‏نگریم. ولی ، چه درک دیگری ممکن است وجود داشته باشد؟ استدلال این است که هر ادعایی قابل تعبیر است؛ هر تعبیری به اندازۀ تعبیر دیگر توجیه‏پذیر و صحیح است.
 آنچه برای تو صحیح است ، برای من غلط است
وقتی بیل و بن با یکدیگر بحث می ‏کنند ، به دنبال راه حلی برای رسیدن به تفاهم می ‏گردند: "  آنچه تو می ‏گویی برای تو صحیح است ولی برای من غلط است." ناگهان تفاهم حاصل می ‏شود زیرا  آنچه فکر می ‏کردند یک ادعای ثابت است و درباره‏اش بحث می ‏کردند ، مشخص می ‏شود که دو ادعای متفاوت است ، در مورد اینکه هرکدام از آنها چگونه به موضوع نگاه می ‏کنند. به جز این ، آنها با هم مؤافق‏اند. بیان‏ های مختلف یک موضوع می ‏تواند گمراه کننده باشد. نظر های بیل و بن بازنگری می ‏شود؛ آنها نسبت به کسی که بیانشان می ‏کند در نظر گرفته می ‏شوند. این راه حل ، شیوه فیلسوف و سوفیست یونانی قرن پنجم پیش از می لاد پروتاگوراس است. او حقایق را نسبت به انسان‏ها در نظر می ‏گرفت:
"انسان معیار همه چیز است: معیار هستیِ  آنچه هست و اینکه چگونه هست ، و معیار نیستیِ  آنچه نیست و اینکه چگونه نیست."
چگونه می ‏توان استراتژی نسبی‏گرایی را به کار برد؟
بیل می ‏گوید:    بن می ‏گوید:
ویسکی بدمزه است ،    ویسکی خوش طعم است ،
جنگ غلط است ،    جنگ می ‏تواند صحیح باشد ،
رنگ چمن و آسمان یکی است ،    رنگ چمن و آسمان با یکدیگر فرق می ‏کند ،
هیچ کس خواب نیست.     حداقل یک نفر خواب است.

چگونه می ‏توانیم ‏بگوییم اختلاف نظر های ذکر شده مسائلی نسبی‏هستند؟ به هر حال برخی نسبی‏گرایان نیز عقاید خود را در مورد همه چیز به کار می ‏برند.
در مورد مزۀ ویسکی مشکلی در سازگار‏کردن عقاید بیل و بن نداریم.  آنچه به نظر بیل مزۀ خوبی دارد ممکن است از نظر بن بدمزه باشد. بحثی بر سر اینکه آیا ویسکی خوش مزه است یا خیر وجود ندارد. به سادگی  آنچه بیان شده است را بدین صورت بازگویی می ‏کنیم "بیل ویسکی را دوست دارد؛ بن دوست ندارد." وقتی به مثال خواب می ‏رسیم ، امکان استفاده از نسبی‏گرایی کاهش می ‏یابد. اینکه آیا کسی در اتاق خواب است یا نه ، مسئله‏ای نسبی ‏نیست. یا درست است یا غلط. البته ممکن است تشخیص اینکه یک نفر خواب است یا نه برایمان سخت باشد ، ولی این مشکلی دیگر است. وقتی مردم می ‏گویند "این مسئله برای تو صحیح است ، برای من نه" ، باید حرف آنها را ‏این‏گونه برداشت کنیم "تو به این مسئله اعتقاد داری ، من نه." بیل اعتقاد دارد چیزی صحیح است؛ بن جور دیگری فکر می ‏کند. ولی این نشان نمی‏دهد که  آنچه صحیح است نسبی‏ست.
به مثال رنگ بر می ‏گردیم. درک ما از جهان کم و بیش به قدرت تشخیص ما بر می ‏گردد. کسانی که کور رنگی دارند ، قادر به تشخیص تعداد محدودی رنگ هستند؛ و وقتی کسی دو رنگ را متفاوت از یکدیگر دید ، این اختلاف رنگ واقعاً وجود دارد ، حتی اگر دیگران قادر به دیدن آن نباشند. البته در اینجا سؤالاتی نیز وجود دارد ، مثلاً اینکه چگونه باید رنگ‏ها را به‏طور مستقل از دیگر اجسام در نظر گرفت. چنین سؤالاتی در مورد خوش مزه و بد مزه بودن وجود ندارد. اجسام به‏طور مستقل از سلیقۀ انسان‏ها ، خوش مزه یا بد مزه نیستند.
انسان معیار همه چیز است
پروتاگوراس در مورد نسبی‏بودن حقایق با سقراط اختلاف نظر داشت. او ، همان‏طور که دیدیم ، عقیده داشت همه چیز نسبی‏است. ولی به کسی که اصرار دارد همه چیز نسبی‏ست ، اصرار دارد که هرگاه کسی می ‏گوید چیزی صحیح است در واقع می ‏گوید این چیز برای او صحیح است ، چه می ‏توان گفت؟ می ‏توانیم به او خاطر نشان کنیم که حرفش در مورد خودش نیز باید صدق کند. شاید منظور پروتاگوراس این است که اینکه همه چیز نسبی‏ست ، یک حقیقت مفعولی است و نه یک حقیقت نسبی؛ ولی در این صورت حرف‏هایش با هم در تناقض اند مگر اینکه منظورش این باشد همه چیز به جز اینکه همه چیز نسبی‏ست ، نسبی‏ست. با این حال وقتی درمی‏یابیم که امری غیرنسبی‏وجود دارد ، به خود می ‏گوییم شاید موارد غیر نسبی‏دیگری نیز وجود داشته باشند. البته شاید منظور پروتاگوراس این بوده که ادعایش فقط برای خودش صحیح است؛ ولی در این صورت باید بپرسیم چرا بایستی به این حرف اهمیت بدهیم اگر فقط برای خودش صحیح است؟
خوش‏مزه بودن یا نبودن ویسکی یک امر نسبی‏ست؛ ولی اینکه بیل آن را دوست دارد و بن نه ، یک امر بیرونی‏ست. هر ادعایی که پروتاگوراس دارد ، طبق نظر خودش ، برای خودش صحیح است؛ ولی به نظر می ‏رسد این مفهوم ضمنی وجود دارد که همچنان یک حقیقیت بیرونی در کار است ، این حقیقت که چیزی برای پروتاگوراس صحیح است. برای اینکه پروتاگوراس بتواند ادعایش را با ما مطرح کند ، باید فرض کند زبان مشترکی وجود دارد و این زبان مشترک صحیح است ، بدون هیچ حرف و سخنی. همچنین ممکن است به این فکر کنیم چه اتفاقی می ‏افتاد اگر هرکسی می ‏توانست ادعا کند اینکه می ‏تواند پرواز کند ، روی آب راه برود و خودش را به هلو تبدیل کند ، برای خودش صحیح است. اگر چنین اموری فقط به عقاید هر فرد بستگی دارند ، شاید نسبی‏گرایان باید زندگی بر اساس آنها را امتحان کنند.
زندگی کن و بگذار زندگی کنند
نسبی‏گرایی مخصوصاً در زمینه‏ های اخلاقیات و زیبایی مردم را جذب می ‏کند. در اینجا به اخلاقیات می ‏پردازیم؛ در فصل سی و سه زیبایی را بررسی می ‏کنیم.
بعضی از مردم – معمولاً جامعه شناسان و باستان شناسانی که به آنها "نسبی‏گرایان فرهنگی" گفته می ‏شود – می ‏گویند قضاوت‏ های اخلاقی به فرهنگ ، قانون و مذهب بستگی دارند. برای مثال ، سنگسار‏کردن زناکاران و اصرار بر پوشیده بودن زن‏ها در ملاءعام در فرهنگ اسلامی‏ایرانی صحیح است و در فرهنگ ما غلط. مجازات اعدام در فرهنگ آمریکایی از لحاظ اخلاقی صحیح است ولی در بسیاری از کشور های اروپایی غلط و به همین ترتیب. اگر فرض کنیم اینکه "همۀ قضاوت‏ های اخلاقی نسبی‏هستند"خود یک قضاوت اخلاقی است ، بار دیگر به دوراهیِ ارجاع به خود می ‏رسیم. از یک سو ، اگر نسبی‏گرایی اخلاقی عنوان می ‏کند که همۀ قضاوت‏ های اخلاقی نسبی‏هستند ، در این صورت خود این ادعا نیز باید نسبی‏باشد ، پس چرا باید به آن توجه کنیم؟ از سوی دیگر ، اگر اینکه "همۀ قضاوت‏ های اخلاقی نسبی‏هستند" یک حقیقت بیرونی‏ست ، در این صورت به تناقض رسیده‏ایم.
شاید بایستی نسبی‏گرایی اخلاقی را به‏عنوان نمایان‏گر و مشوق یک‏گرایش خاص نسبت به اخلاقیات در نظر بگیریم: یک شانه بالا انداختن و گفتن "این فقط نظر تو است." این‏گرایش می ‏تواند مسری باشد؛ و نسبی‏گرایان را خشنود کند. شاید نسبی‏گرایان به دنبال ترویج یک رفتار مداراکننده هستند :"زندگی کن و بگذار زندگی کنند." اگرچه ، نسبی‏گرایی اخلاقی و بردباری اخلاقی دو امر مختلف اند. بردباری به این ایدۀ افراطی که همۀ قضاوت‏ های اخلاقی نسبی‏اند – "برای بعضی‏ها صحیح اند ، برای بقیه غلط" – و ایدۀ افراطی‏تر که همۀ حقایق نسبی‏اند ، پایبند نیست. اگر ‏این‏گونه بود ، هیچ استدلالی برای این نتیجه‏ گیری بیرونی که باید بردبار باشیم ، وجود نداشت. اگر اخلاقیات نسبی‏بود ، اینکه آیا انسان باید بردبار باشد یا نه نیز یک امر نسبی‏می‏بود. نسبی‏گرایی به همان اندازه که ممکن است به ناشکیبایی رهنمون شود ، احتمال دارد به بردباری رهنمون شود.
معمولاً اخلاقیات ، نسبی‏ و مانند سلیقه در نظر گرفته می ‏شوند زیرا هیچ روش مشخصی برای حل اختلافات در قضاوت‏ های اخلاقی وجود ندارد. به تفاوت ارزش‏ها در زمان‏ها و جوامع متفاوت فکر کنید. تغییر‏گرایشات نسبت به پاکدامنی ، قربانی‏کردن خود و آبرو را در نظر بگیرید. برخی از فلاسفه ، احساس‏گرایان ، ادعا های اخلاقی را به‏عنوان ابراز مؤافقت یا عدم مؤافقت درونی در نظر می ‏گیرند. که این ابرازها ، نه صحیح هستند نه غلط.
نباید به این سادگی تسلیم فریادهایی شویم که اصرار می ‏کنند تفاوت‏ های فاحشی در عقاید اخلاقی وجود دارد. بله ، دو راهی‏ های اخلاقی زیادی وجود دارند ، ولی معمولاً آنها برمبنای یک پیش زمینۀ قوانین پذیرفته شده و نیاز های جهانی انسان‏ها شکل می ‏گیرند. اکثر مردم در اکثر جوامع قبول دارند که نباید بدقولی کرد ، نباید انسان‏ های بی‏گناه را کشت و باید عدالت را رعایت کرد. مشکل زمانی ایجاد می ‏شود که ، برای مثال ، اگر قول خود را حفظ کنیم ، جان انسانی به خطر خواهد افتاد: کدام قانون در اولویت قرار دارد؟
اولویت بندی قوانین ممکن است در شرایط مختلف ، متفات باشد. به‏عنوان قیاس ، عملیات ریاضی مربع‏کردن یک عدد را در نظر بگیرید. یک عملیات مربع‏کردن ثابت اگر در مورد عدد 3 به کار رود ، نتیجه 9 خواهد بود؛ اگر در مورد 4 به کار رود ، پاسخ 16 خواهد بود. بنابراین یک نگرانی ثابت در مورد رفاه کلی مردم ممکن است در یک جامعۀ فقیر به قیمت گرفتن آزادی بیان برای مردم فراهم شود و این کار از لحاظ اخلاقی اخلاقی صحیح قلمداد شود ، درحالی‏که ممکن است در یک جامعۀ مرفه ، آزادی بیان در اولویت قرار داشته باشد.
"هرچیزی مجاز است"
وقتی از ادعای نسبی‏بودن اخلاقیات انتقاد می ‏شود ، برخی می ‏گویند ما همیشه بر اساس نفع شخصی خودمان عمل می ‏کنیم. البته که اگر اخلاقیات نسبی‏باشد ، هیچ قانونی وجود نخواهد داشت که به ما بگوید باید چگونه عمل کنیم. در فصل 31 این موضوع را بررسی می ‏کنیم که آیا رفتار های ما همیشه بر اساس نفع شخصی است یا خیر ، ولی اکنون به این سؤال می ‏پردازیم که آیا ارزش‏ های خود را خودمان باید انتخاب کنیم یا خیر.
"هرچیزی مجاز است" – چه اعمال بر اساس نفع شخصی باشد چه از انگیزه‏ های دیگری نشئت گرفته باشد. این خط فکری رایج است زمانی که وجود خدا تکذیب می ‏شود ، خط فکری ژان پل سارتر که گاهی با هستی‏گرایی فرانسوی‏اش ترکیب می ‏شود و عقیدۀ ایوان کارامازوف در رمان داستایوفسکی. ولی ، آیا این طرز فکر صحیح است؟ استدلال بر پایۀ این فرضیه است که خدا و تنها خدا می ‏تواند منبع ارزش‏ های اخلاقی باشد. این فرضیه ، اساس "نظریۀ حکم اللهی" در مورد اخلاقیات است. اگرچه استدلال مستحکم است ، با یک دو راهی دشوار رو به رو می ‏شود. دو راهی‏ای که توسط افلاطون و در کتاب مکالمات اوتیفرون به جهان فلسفه معرفی شد ، اگرچه این کتاب بیشتر به تقوا و  آنچه خدایان دارند می ‏پردازد تا به اخلاقیات و  آنچه خداوند حکم می ‏کند.
دو راهی ‏این‏گونه پدیدار می ‏شود: آیا خداوند به خوبی فرمان داده است زیرا خوب است ، یا خوبی خوب است چون خداوند به آن فرمان داده است؟ احتمالاً همۀ ما قبول داریم که شکنجه‏کردن کودکان ‏بی‏گناه از لحاظ اخلاقی غلط است. آیا این شکنجه غلط است چون خداوند آن را نهی کرده است ، یا خداوند آن را نهی کرده است چون غلط است؟ اگر مورد دومی‏صحیح باشد ، در این صورت می ‏بینیم که غلط بودن آن مستقل از نهی خداست؛ در نتیجه ، می ‏توان استدلال کرد که خداوند در مورد اخلاقیات عنصری ضروری نیست. ولی اگر مورد اول صحیح باشد ، در این صورت باید بپذیریم هرچه خداوند نهی کرده غلط است و هرچه امراوست ، درست است. بسیاری از معتقدان مذهبی عنوان می ‏کنند که خداوند همجنس‏گرایی را نهی کرده است. اگر حق با آنها باشد ، باید نتیجه بگیریم همجنس‏گرایی غلط و کریه است. اما بسیاری از مردم که به "کتاب‏ های آسمانی" عقیده‏ای ندارند ، از اینکه چنین روابط خصوصی کریه نامیده شود ، شوک زده می ‏شوند. البته ، این پاسخ وجود دارد که خداوند در ذات خود خیر است ، پس هرگز دستورات وحشتناکی چون سوزاندن جادوگران ، مجاز بودن کشتن افرادی که دین اسلام را ترک می ‏کنند و حرام بودن جلوگیری از بارداری ، وضع نکرده است. ولی این پاسخ ، نمایان‏گر این است که ما درکی از خوبی‏ های اخلاقی داریم ، مستقل از‏ایمان به خدا. بسیاری از ضدخدایان در حقیقت انسان‏گرایانی هستند که هرگز عقیده ندارند هر چیزی مجاز است. بلکه ، باید به احساسات خود نسبت به هم نوعانمان و درکمان از عدالت توجه کنیم؛ این‏ها هستند که به ما می ‏گویند چه چیزی صحیح و چه چیزی غلط است.
قورباغه‏ های سه پا
درجات و مراتب مختلفی از نسبی‏گرایی وجود دارد. وقتی نظریات جهانی – "همه ، هر" – را در نظر داریم ، شایسته است بیندیشیم آیا آنها در مورد خودشان نیز صدق می ‏کنند یا نه ، و اگر صدق می ‏کنند چه پیامدهایی پیش خواهد آمد. با توجه به ارجاع به خود ، به این سؤال برخوردیم که آیا نظریۀ نسبی‏گرایی ، خود نسبی‏ست؟ در مورد پیامدها نیز ، اگر همۀ نظریات تنها نظر شخصی افراد هستند ، دیگر انگیزه‏ای برای کشف و بررسی نداریم. اگرچه به خوبی می ‏دانیم که بررسی‏ها منجر پیش‏بینی‏ های مؤفقیت آمیزی در مورد جهان شده‏اند: پیش‏بینی‏ها فقط نظرات شخصی افراد نیستند.
در مورد اخلاقیات ، اگر نسبی‏گرایی صحیح این است که هرکاری بیرونی‏ست ، ؟( به کسی که آن را انجام می ‏دهد بستگی دارد) بنابراین بدین معناست که کسی که می ‏کشد ، تجاوز می ‏کند و می ‏دزدد ، هیچ کار غلطی انجام نمی‏دهد. با این حال اکثر مردم – و خود نسبی‏گرایان – باور دارند که چنین اعمال وحشیانه ای ، از لحاظ اخلاقی غلط است. اگر پاسخ ‏این‏گونه باشد "ولی دیکتاتور ایکس مرتکب قتل عام شد" یا "این قاتل زنجیری به دختران تجاوز کرد" ، به دو شیوه جواب می ‏دهیم. یک پاسخ این است که گاهی چنین دیکتاتورها و قاتل‏هایی می ‏دانند  آنچه انجام می ‏دهند اشتباه است. پاسخ دیگر این است که حتی اگر اخلاقیات برایشان مهم نباشد ، به قربانیان بخندند و دادگاه‏ها را مسخره کنند ، نشان نمی‏دهد که ذات انسانی فاقد هوشیاری اخلاقی‏ست. اینکه تعدادی قورباغۀ سه پا وجود دارد ، این حقیقت را زیر سؤال نمی‏برد که ذات قورباغه این است که چهار پا داشته باشد.
دانش آموزان اغلب تمایل دارند در مورد نمره‏ها نسبی‏گرا باشند – نمره فقط نظر شخصی معلم است – ولی همین دانش‏آموزان عصبانی خواهند شد اگر انشای عالی‏شان نمرۀ پایینی بگیرد و تنها توضیح معلم این باشد "خب ، همان‏طور که خودت می ‏گویی ، این فقط نظر شخصی من است."

 

1396/11/21
1338

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر